ز راستی نبود خجلتی گشاده جبین را
که نقش راست نسازد سیاه روی نگین را
به پیچ و تاب کمر نیست رحم کوه سرین را
چه غم ز لاغری رشته است در ثمین را؟
چه حاجت است به گلگشت باغ، گوشه نشین را؟
که تنگنای رحم باغ دلگشاست جنین را
ز خانه پدری کی شوند مانع فرزند؟
ز ما دریغ ندارد خدا بهشت برین را
ازان کنم دم مردن نگاه خیره به رویش
که نیست خجلتی از پی نگاه بازپسین را
بغل به شاهسواری گشوده است امیدم
که کرده است تهی صد هزار خانه زین را
رسید هر که درین خاکدان به گنج قناعت
چو مور، زیر زمین برد عیش روی زمین را
خراش درد ز دل می توان به چاره زدودن
اگر به دست توان محو کرد نقش نگین را
تلاش صدر برون کرد ز دل که گرد خجالت
چو آستانه دهد خاکمال، صدر نشین را
غبار خط نگرفته است روی سیمبران را
چنان که فکر تو صائب گرفته روی زمین را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر مطالعه خواهد کسی بهشت برین را
بیا مطالعه کن گو به نوبهار زمین را
شگفت نیست گر از طین به در کند گل و نسرین
همانکه صورت آدم کند سلالهٔ طین را
حکیم بار خدایی که صورت گل خندان
[...]
علی نمود مصفا جمال علم یقین را
فکند پرده ز رخسار ناز شاهد دین را
علی ز تیغ شرربار و منطق گهر آگین
گسست عروه کفر و ببست حبل متین را
نمود نصرت پیشینیان ز غیب ولیکن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.