مرا همیشه دل از وصل یار می شکند
سبوی من به لب جویبار می شکند
چه نسبت است به فرهاد جان سخت مرا
که درد من کمر کوهسار می شکند
مده میان بلا را درین محیط از دست
که چون سفینه رود بر کنار می شکند
به وعده گل بی خار او مرو از راه
که خار در جگر انتظار می کشند
چو بید قامت من شد دوتا ز بی ثمری
اگر ز جوش ثمر شاخسار می شکند
به دور خط لب لعل تو شد خراباتی
چه توبه ها که به فصل بهار می شکند
نمی خرند متاعی که نشکنند او را
نیم غمین که مرا روزگار می شکند
ز ترکتاز فلک ایمنند تیره دلان
که زنگی آینه بی غبار می شکنند
چنان ز گردش آن چشم سرخوشم صائب
که از مشاهده من خمار می شکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عواطف و دردهای ناشی از دوری از معشوق اشاره دارد. شاعر از شکست دل به دلیل جدایی و بیداد زمان سخن میگوید و به تمثیلهایی از طبیعیات و زیباییها رجوع میکند. همچنین، او از ناتوانی در تحمل بلایایی که بر او میگذرد و در انتظار وصال معشوق مینالد. در نهایت، شاعر بیان میکند که هر چه در زندگی او سخت میگذرد، قلبش به خاطر عشق و آرزوهایش میشکند و این وضعیت او را به حالتی خمار و دلزدگی میکشاند.
هوش مصنوعی: دل من همیشه به خاطر وصال یار دچار درد و رنج میشود، مانند اینکه سبوی من در کنار جویبار به زمین میافتد و میشکند.
هوش مصنوعی: من چه نسبتی با فرهاد دارم که او جان برکف و مقاوم است؛ در حالی که درد من میتواند کوهها را بشکافد.
هوش مصنوعی: در این شرایط دشوار و پر از مشکلات، نباید خود را در میان بلا و سختیها رها کنیم، زیرا مانند کشتی که در کنار دریا به گل مینشیند، ممکن است در برابر چالشها شکست بخوریم.
هوش مصنوعی: به خاطر وعده زیبایی و نعمتهای فراوان، از راهی که ممکن است به دردسر و ناامیدی ختم شود، دوری کن؛ زیرا در انتظار رسیدن به آن زیبایی، رنج و سختیهایی در دل وجود دارد.
هوش مصنوعی: دست و پا کردن مشکل و ناکامی، باعث شده که قد من مثل بید خم شود و اگر شاخسار من از جوش و شور به بار نشیند، ممکن است بشکند.
هوش مصنوعی: در اطراف لب زیبای تو، افرادی در حال تباهی و ویرانی هستند و چه توبههایی که در فصل بهار شکسته میشود.
هوش مصنوعی: آنها کالایی را نمیخرند که آسیب ببیند، ولی من در دل خود نیمهای از غم را دارم، چون زندگی من را میشکند.
هوش مصنوعی: دلهای ناامید و تیره از آزار و فشارهای زندگی در امانند، زیرا آنها مانند آینهای روشن هستند که هرگونه کدوری و آلودگی را به راحتی از خود دور میکنند.
هوش مصنوعی: من به قدری از زیبایی آن چشم درخشان مسحور شدهام که به خاطر مشاهده من مست و هشیار میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جز آن که مستی عشقست هیچ مستی نیست
همین بلات بس است، ای به هر بلا خرسند
خیال رزم تو گر در دل عدو گردد
ز بیم تیغ تو بندش جدا شود از بند
ز عدل تست به هم باز و صعوه را پرواز
[...]
بابروان چو کمانی بزلفگان چو کمند
لبانت سوده عقیق و رخانت ساده پرند
پرند لاله فروش و عقیق لؤلؤ پوش
کمان غالیه توز و کمند مشگین بند
شکفته نرکس داری بزیر خم کمان
[...]
شب ارتوانی بیدار باش روزی چند
مدار خرد که ماهی بزرگ سایه فکند
چو آفتاب بسی سر بر آسمان سودی
چو سایه باش فتاده بسجده دریکچند
کنون کشند عفاریت دیو را در قید
[...]
در این دو پهنه که میدان ادهم است و سمند
خیال همچو توئی در نیاورد بکمند
لطیفه ایست نهادت ز شهر بیرنگی
چه جای عرصه جولان ادهم است و سمند
در آن جهان که جلال تو آشیان بنهاد
[...]
به ذات خویش اگر چند مرد نیک بود
و لیک صحبت بد نیک را تباه کند
چنانکه مازوکز وی سپید گردد پوست
چو جفت زاج شود عالمی سیاه گند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.