کعبه از کوی تو لبیکزنان میگذرد
زمزم از خاک درت اشکفشان میگذرد
با همه تار تعلق که در او پیچیده است
شمع در نیمنفس از سر جان میگذرد
اگر این است فلک، روز و شب عشرت ما
در شب جمعه و روز رمضان میگذرد
قصه خنجر الماس مگویید به ما
که در اینجا سخن از تیغ زبان میگذرد
غیرت از مدعیان خون مرا خواهد خواست
باغبان کی ز سر جرم خزان میگذرد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به زیبایی و اهمیت کعبه و چشمه زمزم اشاره میکند که به سوی معشوق در حرکتاند. گرچه زندگی پر از تعلقات است، اما لحظات ارزشمندی نیز وجود دارد که از جان میگذرد. شاعر نشان میدهد که روزها و شبها در ماه رمضان و جمعه معنا پیدا میکنند و از قصههای پر درد و خنجرهای تند در دل تحمل میکند. او همچنین بیان میکند که غیرت و احساسات عمیق در دل مدعیان وجود دارد و باغبان از جنبههای تلخ زندگی نمیگذرد. در کل، شعر به مضامین عشق، تعلق، و دردهای انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: کعبه از نزدیک تو به شوق پاسخ میدهد و چشمه زمزم هم از خاک خانهات اشک میریزد و گذر میکند.
هوش مصنوعی: شمع با وجود آنکه به شدت به ناراحتیها و وابستگیها دچار است، در لحظهای کوتاه و پرمخاطره برای جان خود میسوزد و از خود گذشتگی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: اگر دنیا اینگونه باشد، پس ایام شاد و خوشی ما در شبهای جمعه و روزهای رمضان سپری میشود.
هوش مصنوعی: نگویید به ما داستان خنجر الماس را، زیرا در اینجا صحبت از تیزی زبان است.
هوش مصنوعی: کسانی که خود را صاحب ادعا و غیرت میدانند، از من خواهند خواست که خونم را بپردازم. حال آنکه باغبان هرگز به خاطر گناه فصل پاییز از سر جرم آن میگذرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کیست آن فتنه که با تیر و کمان میگذرد
وان چه تیرست که در جوشن جان میگذرد
آن نه شخصی که جهانیست پر از لطف و کمال
عمر ضایع مکن ای دل که جهان میگذرد
آشکارا نپسندد دگر آن روی چو ماه
[...]
تو که روزت به نشاط دل و جان میگذرد
شب، چه دانی، که مرا بیتو چه سان میگذرد؟
آب خوش میخورد این خلق ز سیل چشمم
بس که دلسوخته زان آب روان میگذرد
قامتت راست چو تیر است و عجایب تیری
[...]
بت شکرسخن پستهدهان میگذرد
مَهِ خورشیدرخ مویمیان میگذرد
خلق شیراز! بدانید و نظر باز کنید
کآفت مرد و زن و پیر و جوان میگذرد
تا من از سینهٔ مجروح سپر ساختهام
[...]
از میان تیغ برآور که زمان میگذرد
وقت پیرایش گلزار جهان میگذرد
غافلان پشت به دیوار فراغت دارند
عمر هرچند که چون آب روان میگذرد
میکند خواب فراغت به شبستان عدم
[...]
به ره او چه غم آن را که ز جان میگذرد
که ز جان در ره آن جان جهان میگذرد
از مقیم حرم کعبه نباشد کمتر
آنکه گاهی ز در دیر مغان میگذرد
نه ز هجران تو غمگین نه ز وصلت شادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.