گنجور

 
سعدی

چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند

که زیر بال همای بلندپروازند

به روزگار همایون خسرو عادل

که گرگ و میش به توفیق او هم‌آوازند

مظفرالدین سلجوقشاه کز عدلش

روان تکله و بوبکر سعد می‌نازند

خدای را به تو خلق نعمتیست چنان

کز او به شکر دگر نعمتش نپردازند

سزای خصم تو گیتی دهد که سنگ خلاف

از آسمان به سر خویشتن بیندازند

بلاغت ید بیضای موسی عمران

به کید سحر چه ماند که ساحران سازند؟

دعای صالح و صادق رقیب جان تو باد

که اهل پارس به صدق و صلاح ممتازند

 
 
 
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - وله فی مدح اتابک مظفرالدین سلجوقشاه به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
حسین خوارزمی

چو اهل دل بطواف تو عزم ره سازند

براق عشق ز میدان جان برون تازند

چو بر بساط نشینند پاکبازانت

بضربه ای دو جهان را تمام دربازند

ببوی چون تو گلی بلبلان چو سرمستند

[...]

صائب تبریزی

سخنوران که درین بوستان نوا سازند

کباب یکدگر از شعله های آوازند

مبین به چشم حقارت شکسته بالان را

که در گرفتن عبرت هزار شهبازند

چگونه کاسه پرزهر مرگ را نوشند

[...]

آشفتهٔ شیرازی

بتان که دشمن دین از کرشمه و نازند

بسحر و غمزه چو ترکان خانه پردازند

بمعجزات کلیم ارچه سحر شد باطل

بساحران تو نازم که صاحب اعجازند

مکن ملامت از آن لب شکرپرستان را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه