دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت
خال مشکین تو از بنده چرا در خط شد
مگر از دود دلم روی تو سودا بگرفت
دوش چون مشعله شوق تو بگرفت وجود
سایهای در دلم انداخت که صد جا بگرفت
به دم سرد سحرگاهی من بازنشست
هر چراغی که زمین از دل صهبا بگرفت
الغیاث از من دل سوخته ای سنگین دل
در تو نگرفت که خون در دل خارا بگرفت
دل شوریده ما عالم اندیشه ماست
عالم از شوق تو در تاب که غوغا بگرفت
بربود انده تو صبرم و نیکو بربود
بگرفت انده تو جانم و زیبا بگرفت
دل سعدی همه ز ایام بلا پرهیزد
سر زلف تو ندانم به چه یارا بگرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره درد و غم ناشی از عشق و عشقورزی است. شاعر از احساسات عمیق و شعف ناشی از عشقش با زبانی زیبا و تصویری سخن میگوید. او بیان میکند که غم عشق از دلش جدا نمیشود و تاثیر عمیقی بر زندگیاش دارد. تصویر خال مشکین معشوق، شعله شوق و سایهای که عشق بر دلش انداخته، همه نشان از شدت احساسات دارد. شاعر همچنین به سردی صبح و احساسی که وجودش را پر کرده، اشاره میکند و در نهایت بیان میکند که عشق و اندیشهاش تحت تاثیر معشوق قرار گرفته و صبر و آرامشش را از دست داده است.
غمت باعث شد که دلم دست به دامن صحرا شود و بدان پناه برد، اما اگر چه دلت از ما ملول شد، غمت را از سر بیرون نمیکنم. [کنایه: دامن چیزی گرفتن (توجه به چیزی کردن و به آن پرداختن) / جناس تام : گرفت (اول) به چنگ گرفت، گرفت (دوم) ملول شد.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
چرا خال سیاه تو ازمن رنجی به دل گرفت؟ همانا به این دلیل است که دود آتش دلم این سیاهی خال را در چهرهٔ تو به وجود آورده است. [مُشکین: سیاه و خوشبو مانند مُشک / مگر: قید تاکید است، همانا، به درستی / دود دل: آه دل / سودا: سیاه / تناسب: دود، سیاه] - منبع: شرح غزلهای سعدی
دیشب هنگامی که اشتیاق تو مثل مشعلی تمام وجودم را روشن کرد، آنچنان دلم را زیر سلطهٔ نور خویش قرار داد که صد جای آن را به آتش کشید. [دوش: دیشب] - منبع: شرح غزلهای سعدی
آه سرد سحر گاهی من هر چراغی را که زمین از سرخی شراب برافروخته بود، خاموش کرد. [صهبا: مونث اصهب، شراب انگوری، شرابی که مایل به سرخی باشد./ کنایه: دم سرد (آه حسرت). چراغ از دل صهبا گرفتن (درخشان شدن جام از صهبا).] - منبع: شرح غزلهای سعدی
ای بیرحم سنگدل، به فریاد من دلسوخته برس، زیرا همین فریادهای من که در تو اثری ندارد، در دل سنگ سخت اثر کرد و آن را خون کرد و آن خون به شکل لاله از درون سنگ بیرون زد! [الغیاث: پناه میخواهم و دادرسی میجویم / گرفتن: اثر کردن / خارا: نوعی سنگ سخت و سیاه که مظهر سرسختی است. /کنایه: دلسوخته (مصیبت رسیده و اندوهناک، آزرده خاطر و پریشان و ستمدیده). / سنگین دل: بی رحم و سخت دل و جفا کار، معشوق و محبوب / خون در دل خارا گرفتن (سنگ سختی چون خارا دچاررنج و غصه کردن) / آرایهٔ تکرار: دل ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
دنیای تفکر و اندیشهٔ ما این دل شوریدهای است که از عشق تو به دست آوردهایم، ولی دنیا در اثر غوغایی که عشقت در آن بر پا کرده، از شوق و شور پر تب و تاب گشته است. [شوریده: پریشان و درهم و سرگشته / غوغا : فریاد و فغان، شور و مشغله /کنایه: در تاب بودن عالم (ناآرام بودن و در رنج بودن عالم).] - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: غم و اندوه تو باعث شد که صبر و تحمل من از دست برود و این اندوه چنان جانم را گرفت که زیبا و دلنشین شد.
دل سعدی همواره از روزهای بلا و گرفتاری بر حذر میماند، نمیدانم با کدام توانایی تن به بلای عشق داد و به سر زلف تو چنگ زد؟ (یعنی سر زلف تو بلا و گرفتاری است.) [ یارا: از مصدر یارستن، قدرت و توانایی.] - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ناز بیماری ازان چشم گرانخواب گرفت
جوهر تیغ ازان موی میان تاب گرفت
طاق ابروی تو شد زرد ز دود دل من
آتش از سینه قندیل به محراب گرفت
می کند شیشه می جلوه فانوس امشب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.