گنجور

 
صائب تبریزی

ما گرچه بسته ایم لب از گفتگوی دوست

آیینه دار راز نهان است روی دوست

از بوی پیرهن گذرد آستین فشان

در مغز هر که ریشه دوانید بوی دوست

محو کدام آیینه سیما شود کسی؟

آیینه خانه ای است دو عالم ز روی دوست

رهبر چه حاجت است، که هر خار دشت عشق

برداشته است دست اشارت به سوی دوست

در پرده سوخت شهپر مرغ نگاه را

آه آن زمان که پرده برافتد ز روی دوست

درد طلب کجاست، که هر ذره خاک من

چون مور پر برآورد از جستجوی دوست

هر چند دوست را سر ما نیست از غرور

ما هم ز انفعال نداریم روی دوست

اوراق دل ز منت شیرازه فارغ است

تا کوچه گرد زلف حواس است بوی دوست

از سیل فتنه زیر و زبر گر شود جهان

صائب برون نمی رود از خاک کوی دوست

 
 
 
خواجه عبدالله انصاری

لبیک عاشقان به از احرام حاجیان

کانیست سوی کعبه و آنست سوی دوست

کعبه کجا برم چه برم راه بادیه

کعبه است کوی دلبر و قبله است روی دوست

میبدی

لبیک عاشقان به از احرام حاجیان

کینست سوی کعبه و آن است سوی دوست‌

کعبه کجا برم چه برم راه بادیه

کعبه است کوی دلبر و قبله است روی دوست‌

مولانا

بر عاشقان فریضه بود جست و جوی دوست

بر روی و سر چو سیل دوان تا بجوی دوست

خود اوست جمله طالب و ما همچو سایه‌ها

ای گفت و گوی ما همگی گفت و گوی دوست

گاهی به جوی دوست چو آب روان خوشیم

[...]

سعدی

شادی به روزگار گدایان کوی دوست

بر خاک ره نشسته به امید روی دوست

گفتم به گوشه‌ای بنشینم ولی دلم

ننشیند از کشیدن خاطر به سوی دوست

صبرم ز روی دوست میسر نمی‌شود

[...]

سیف فرغانی

ماه دو هفته را نبود نور روی دوست

باغ شکفته را نبود رنگ و بوی دوست

با حاجیان شهر نشینیم و کرده ایم

کعبه ز کوی دلبر و قبله ز روی دوست

هرکو ز خود نرست نیفتد بدام یار

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه