گنجور

 
صائب تبریزی

از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم

از کثرت خار از گل بی خار گذشتیم

این باده زیاد از دهن ساغر ما بود

مخمور ز لعل لب دلدار گذشتیم

جایی که سخن سبز نگردد نتوان گفت

چون طوطی ازان آینه رخسار گذشتیم

کردیم ز گل صلح به نظاره خشکی

چون آب تهیدست ز گلزار گذشتیم

سهل است نظر بسته ز فردوس گذشتن

ما کز سر کیفیت دیدار گذشتیم

کوتاه نمودیم ز دل دست علایق

چون برق بر این وادی خونخوار گذشتیم

بستیم به سر رشته وحدت کمر خویش

از کشمکش سبحه و زنارگذشتیم

قطع نظر از راحت این نشأه نمودیم

زین خواب گران از دل بیدار گذاشتیم

سنگ ره ما سختی این راه نگردید

چون سیل سبکسیر ز کهسار گذشتیم

خاری نشد آزرده به زیر قدم ما

چون سایه ابراز سر گلزار گذشتیم

از خرقه تزویر نچیدیم دکانی

مردانه ازین پرده پندار گذشتیم

شد دست دعا خار به زیر قدم ما

از بس که ازین مرحله هموار گذشتیم

صائب چو گران بود به رنجور عیادت

از دیدن آن نرگس بیمار گذشتیم

 
 
 
سعدی

خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم

بر حرف معاصی خط عذری نکشیدیم

پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم

ما کشتهٔ نفسیم و بس آوخ که برآید

[...]

نظام قاری

خرما نتوان خورد ازین خارکه کشتیم

دیبا نتوان بافت بدین پشم که رشتیم

اطلس نتوان دوخت از ین پنبه که کشتیم

کمخا نتوان بافت ازین پشم که رشتیم

با جامه چرکن بسیه چال جحیمیم

[...]

اهلی شیرازی

گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتیم

سر رشته تقدیر بتدبیر نوشتیم

دایم دل ما رام بهشتی صفتان است

پیداست ازین شیوه که مرغان بهشتیم

زان روی سفیدیم که با نامه سیاهی

[...]

شیخ بهایی

دیبا نتوان یافت از این پشم که رشتیم

خرما نتوان خورد از این خاک که کشتیم

گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت

شاید که زمشاطه نرنجیم که زشتیم

صائب تبریزی

ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم

یک رشته درین غمکده جز آه نرشتیم

چون آبله در زیر قدم راهروان را

بردیم بسر عمری و هموار نگشتیم

با گرمروی چون جرس از ناله شبگیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه