مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست
که زندگانی ده روزه زندگانی نیست
همان ز نامه و پیغام شاد می گردند
اگر چه دوستی اهل دل زبانی نیست
به چشم هر که سیه شد جهان ز رنج خمار
شراب تلخ کم از آب زندگانی نیست
ز شرم موی سفیدست هوشیاری من
وگرنه نشأه مستی کم از جوانی نیست
جدا بود شکر و شیر همچو روغن و آب
درین زمانه که آثار مهربانی نیست
ز صبح صادق پیری چه فیض خواهم برد؟
مرا که بهره به جز غفلت از جوانی نیست
به پای تن دل عاشق نمی کند جولان
نسیم مصر مقید به کاروانی نیست
برون میار سر از زیر بال خود صائب
که تنگنای فلک جای پرفشانی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تذکر زندگی گذرا و ناپایدار اشاره دارد. شاعر به انسانها هشدار میدهد که به زندگیای که به سرعت سپری میشود دل نبندند، زیرا وجودشان جز ده روزی نیست. او به دوستیهایی که کلامی ندارند و به رنج و غم دنیا اشاره میکند و میگوید که حتی در شرایط دشوار، شراب تلخ زندگی با حیات تفاوتی ندارد. همچنین از پیری و جوانی میگوید و تأکید میکند که در این زمانه نشانهای از مهربانی وجود ندارد. در نهایت، شاعر از آن میگوید که عشق واقعی به آزادی و پرواز نیاز دارد و در این دنیا جایی برای تداوم و گسترس نیست.
هوش مصنوعی: به قلب خود به زندگیای وابسته نشو که پایدار نیست، زیرا زندگی که فقط ده روز طول میکشد، در واقع زندگی نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه دوستان واقعی ممکن است با کلمات ارتباط برقرار نکنند، اما تنها با دریافت نامه و پیام، خوشحال میشوند و شاد میگردند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دلیل درد و رنجی که از نوشیدن شراب تلخ میکشد، به همه چیز در زندگی بیاعتنا شده و جهان را سیاه و تار میبیند، باید بداند که این رنج به اندازهی کمبود آب زندگی اهمیت دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: از شرم موی سپید، همواره هوشیار و بیدارم وگرنه، خمار و مستی من کم از جوانی نیست.
هوش مصنوعی: شکر و شیر از هم جدا هستند، مانند روغن و آب، در این زمان که نشانههای مهربانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از صبح روشن کدام بهرهای از پیری میتوانم ببرم؟ برای من که جز خواب و غفلت از جوانی چیزی نمانده است.
هوش مصنوعی: دل عاشق به مانند نسیمی است که در نرمی و لطافت خود، آزادی و سرزندگی دارد و نمیتواند در چارچوبها و قید و بندها محدود شود. دل عاشق، همچون نسیمی آزاد و رها، به دنبال زیبایی و شور و شوق است.
هوش مصنوعی: سر خود را از زیر بال خود بیرون بیاور، صائب، زیرا فضایی برای بروز استعداد و شکوه وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مرا که هیچ نصیبی ز شادمانی نیست
بسی تفاوتم از مرگ و زندگانی نیست
بروزگار جوانی اگر ترا رنگیست
مرا بجز سیبی رنگی از جوانی نیست
ز من فلک عوض عشوه عمر می خواهد
[...]
خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست
پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست
درخت قد صنوبر خرام انسان را
مدام رونق نوباوهٔ جوانی نیست
گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی
[...]
اگرچه یار مرا هیچ مهربانی نیست
ورا چو من به جهان هیچ بنده جانی نیست
فدای جان عزیزش هزار جان و جهان
مرا مودّت و عشق رخش نهانی نیست
یقین که در دل تو نیست مهربانی نیز
[...]
بقای عمر در این خاکدان فانی نیست
جهان پر از غم و امید شادمانی نیست
گل مراد از این آب و گل چه میجوئی
که در ریاض جهان بوی کامرانی نیست
برای صحبت یاران مهربان کریم
[...]
کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست
کدام خاک کش از خون ما نشانی نیست
بخوشدلی نه که خاموشم از تو چون صورت
هزار غم ز تو دارم مرا زبانی نیست
مراست جانی و خواهم به پات افشاندن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.