گنجور

 
صائب تبریزی

همان زمانکه فلک تیغ بر میان تو بست

گرفت صبح سر آفتاب را به دو دست

بس است سوختگان را اشاره ای، که شود

به یک پیاله گل صد هزار بلبل مست

مشو ز پیر خرابات دور در هر حال

که تیر تاز کمان شد جدا، به خاک نشست

چها کند به سبوی شکسته بسته من

میی که شیشه افلاک را به زور شکست

نشاط یکشبه دهر را غنیمت دان

که می رود چو حنا این نگار دست به دست

میان شیشه و سنگ است خصمی دیرین

دل مرا و ترا چون توان به هم پیوست؟

کسی ز سیر مقامات کام دل برداشت

که همچو نی کمر خویش در دمیدن بست

چو دوختی ز جهان چشم، فکر رزق مکن

که باز بسته نظر را دهند طعمه به دست

همیشه بر سر چشم جهان بود جایش

توند آن که چو ابرو به هم دو مصرع است

کند درست به حرفی شکسته ما را

کسی که توبه ما را به یک اشاره شکست

کراست زهره دم از سرکشی زند با من؟

که پیش سیل بود قصرهای عالی پست

مکن به خانه گل روزگار خود ضایع

ترا که دست به تعمیر خانه دل هست

درین چمن دل هر کس که صاف شد صائب

به آفتاب چو شبنم رسید دست به دست

 
 
 
ابوالفرج رونی

دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست

از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است

سوزنی سمرقندی

رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت

به بارگاه وزیر خدایگان بنشست

که تا نظر کند اندر جمال طلعت او

که هیچ شه را مانند او وزیری هست

خجسته‌رای و همایون‌لقا و فرّخ‌فال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست

در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست

جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان

سریر کفر بلند و سرای ایمان پست

رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد

[...]

انوری

رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل

شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست

زمانه نی در مردی در کرم بشکست

سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست

دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر

[...]

سعدی

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد

خلیل من همه بت‌های آزری بشکست

مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه