نه امروز ست سودای جنون را ریشه درجانم
به چوب گل ادب کردی معلم در دبستانم
عزیز مصرم اما در فرامشخانه چاهم
گل خورشیدم اما بر کنار طاق نسیانم
به گردخوان مردم چون مگس ناخوانده چون گردم؟
که من در خانه خود از حیا ناخوانده مهمانم
تمنای تنم چون به گرد خاطرم گردد؟
که چشم شور باد در جگرخوردن نمکدانم
ز من سنجیده وضع عالم و سنگ است رزق من
همانا من درین بازار پرآشوب میزانم
چنان محوم که اشک تلخ در چشمم نمی گردد
قیامت گر نمکدان بشکند در چشم حیرانم
لب افسوس اگر غافل به دندان آشنا سازم
دو چندان می برد مقراض قسمت از لب نانم
گلی گفتم به خواب از گلشن رخسار او چینم
پرید از چشم خواب از هایهوی عندلیبانم
نمی افتم چو اسکندر به دنبال خضر صائب
من آن خضرم که آب روی باشد آب حیوانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق و پیچیدهی شاعر دربارهی عشق، زندگی و احوال درونی او سخن میگوید. شاعر از جنون عشق و تاثیر معلمش بر شخصیتش میگوید و به یاد عزیزش در دنیای فراموشی و غم اشاره میکند. او خود را مانند مگسی در جمع مردم میبیند که در خانهاش به عنوان مهمانی ناخوانده حضور دارد. در ادامه، شاعر به ناامیدی و دردهای وجودیاش اشاره میکند و تاکید میکند که حتی اشکهایش هم بیفایدهاند. او میگوید که در این دنیا با وجود هر آشوبی، خود را به عنوان معیاری برای سنجش قرار میدهد. در آخر، اشاره به عدم تلاش برای دنبال کردن آرزویی خاص و اینکه خود را همچون آب حیات میداند، نشان از عمق وجودی و تفکر فلسفی او دارد.
هوش مصنوعی: امروز دیگر خبری از جنون و دیوانگی نیست؛ زیرا معلم با محبت و ادب، این حس را در وجودم از بین برده و به من آموزش داده است.
هوش مصنوعی: عزیز من، تو در دلم جای داری اما در دنیای فراموشی به سر می بری. من مثل گلی در زیر نور خورشید هستم، اما در کنار یادهایی که به فراموشی سپرده شدهاند، قرار دارم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم در جمع مردم مانند مگسی بیدعوت حاضر شوم؟ وقتی که من در خانهی خود نیز به دلیل حیا، نمیتوانم بدون دعوت به مهمانی بروم.
هوش مصنوعی: آیا میتوانم آرزو کنم که جسمم با یاد تو مرتبط شود؟ زیرا چشمان حسود در حال آسیب رساندن به قلب من هستند.
هوش مصنوعی: در جهانی که پر از شلوغی و ناامنی است، من به درستی میتوانم وضعیتها و امور را بسنجم. در این بازار پرآشوب، سرنوشت و روزی من به خودم وابسته است و من به عنوان معیاری برای سنجش در این فضا وجود دارم.
هوش مصنوعی: چشمانم از اشک تلخ پر شده و این اشک به اندازهای دردناک است که اگر نمکدان بشکند، این حالت حیرانی و ناراحتی من تکان نمیخورد و همچنان ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر لبانی که به یاد حسرت و افسوس است را با دندانم آشنا کنم، در حقیقت دو برابر از سرنوشت در میبرند و از نانی که میتوانستم نصیبم شود، محروم میشوم.
هوش مصنوعی: در خواب به یاد زیباییهای چهرهاش گلی را در نظر داشتم، اما ناگهان از چشمانم پرید و خوابم را بر هم زد. صدای شگفتانگیز بلبلها من را از خواب بیدار کرد.
هوش مصنوعی: من مانند اسکندر به دنبال خضر نمیافتم؛ زیرا من خود همان خضر هستم که آب زندگانیام، آب روی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم
گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم
به درد دل شدم خرسند که جز او نیست دلبندم
به رنج تن شدم راضی که جز او نیست جانانم
به بازی گفتمش روزی که دل بر کن کنون از من
[...]
ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر میبینم نه راه وصل میدانم
نپرسی هرگز احوالم نسازی چارهٔ کارم
نه بگذاری که با هرکس بگویم راز پنهانم
دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی
[...]
درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم
مرا می خواند آن آتش مگر موسی عمرانم
دخلت التیه بالبلوی و ذقت المن و السلوی
چهل سال است چون موسی به گرد این بیابانم
مپرس از کشتی و دریا بیا بنگر عجایبها
[...]
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نِه
[...]
مرا دیوانه می خوانند و با دیوانه می مانم
ز خود بیگانه می دانند و هم من نیز می دانم
اگر با بت منم اینم وگر در کعبه بنشینم
نه مرد مذهب و دینم نه اهل کفر و ایمانم
چو در بت خانه افتادم ز دیگر خانه آزادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.