پهلوی چرب، دشمن روشن گهر شود
ماه تمام، دنبه گداز از نظر شود
یک ناله چون سپند نداریم بیشتر
انصاف نیست ناله ما بی اثر شود
قمری ز طوق حلقه کند نام سرو را
در گلشنی که قامت او جلوه گر شود
چشمی که هست شور قیامت فسانه اش
کی از تپیدن دل ما باخبر شود
چندان که خون دل ز شفق بیشتر خورم
چون صبح روشنایی من بیشتر شود
برگ گلی که مایه آرام بلبل است
بر شبنم رمیده جناح سفر شود
بر فرق هر که سایه درین نشائافکنی
در پیش آفتاب قیامت سیر شود
صائب مرا ز می نتوان سیر چشم کرد
کز آب تلخ، تشنه لبی بیشتر شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق خود سخن میگوید. او به تضاد روشنایی و ظلمت، عشق و درد، و تأثیرات احساسات بر زندگی اشاره میکند. شاعر میگوید که نالهها و گریههای او در این دنیا بیفایده است و اینکه گاهی زیباییها و عشقها تحت تأثیر مشکلات و غمها قرار میگیرند. او به زیبایی و سرسبزی گلها و بیتهای غمگین اشاره میکند و در نهایت به تشنگی و نیاز به عشق و آرامش اشاره دارد که همیشه بیشتر از قبل احساس میشود. این شعر نمایشدهندهی جستجوی معنا و لذت در زندگی در میان درد و رنج است.
هوش مصنوعی: وقتی که مایهها و ویژگیهای خوب و زیبا در مقابل یکدیگر قرار میگیرند، آنچه که به نظر میرسد عیوب و نواقص دیگران را مشخص میکند و در واقع حقیقت و زیبایی واقعی خود را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: ما نالهای مانند سوختن سپند نداریم، این خیلی ناعادلانه است که ناله ما بیاثر بماند.
هوش مصنوعی: قمری، که در قید و بند حلقه است، نام سرو را در گلشنی که قامت او خود را نشان میدهد، از یاد میبرد.
هوش مصنوعی: چشمی که همواره در حال تماشا و حیرت است، چگونه ممکن است از احساسات و طپشهای دل ما با خبر شود؟
هوش مصنوعی: هر چه بیشتر از درد و رنج در دلم بجوشد، مانند صبحدم که روشنتر میشود، من هم درخشانتر و تابناکتر خواهم شد.
هوش مصنوعی: برگ گلی که باعث آرامش بلبل است، بر اثر شبنم خیس میشود و آماده سفر میگردد.
هوش مصنوعی: هر کس که در زندگیاش برکت و سایه ای از نعمت و رحمت خداوند نازل شود، در روز قیامت در مقابل سختیها و مشکلات آن روز آرامش و راحتی خواهد داشت.
هوش مصنوعی: صائب، من نمیتوانم از شراب دل بکنم، زیرا وقتی از آب شور بنوشم، تشنگیام بیشتر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر ساعتی ز عشق تو حالم دگر شود
وز دیدگان کنارم همچون شمر شود
از چشم خون فشانم نشگفت اگر مرا
از خون سر مژه چو سر نیشتر شود
راز من و تو اشگ دو چشم آشکار کرد
[...]
ایخسروی که هر که کند بندگی تو
هم تاج بخش گردد و هم تاجور شود
هر دم ببندگی تو این خیمه کبود
چون خر گه ایستاده و بسته کمر شود
جان خرد ز خلق تو مشگ تبت برد
[...]
گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود
مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود
ما را نه ممکن است که از تو به سر شود
گر حکمِ آفرینشِ عالم دگر شود
آرام نیست یک نفسم در فراقِ تو
صبرم میسّر از تو دریغا اگر شود
گر جرمِ آفتاب بپوشد شگفت نیست
[...]
ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود
آن بیوفای عهد شکن را سفر شود
کردند آگهم که فلان رفت و دور رفت
نزدیک بود کز تن من، جان به در شود
او می رود چو جان و مرا هست بیم آن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.