جان و تنم ای دوست! فدای تن و جانت
مویی نفروشم به همه ملکِ جهانت
شیرینتر از این لب نشنیدم که سخن گفت
تو خود شکری یا عسلست آب دهانت؟
یک روز عنایت کن و تیری به من انداز
باشد که تفرج بکنم دست و کمانت
گر راه بگردانی و گر روی بپوشی
من مینگرم گوشهٔ چشم نگرانت
بر سرو نباشد رخ چون ماهِ منیرت
بر ماه نباشد قد چون سرو روانت
آخر چه بلایی؟ تو که در وصف نیایی
بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت
هر کس که ملامت کند از عشق تو ما را
معذور بدارند چو بینند عیانت
حیفست چنین روی نگارین که بپوشی
سودی به مساکین رسد آخر چه زیانت؟
بازآی که در دیده بماندست خیالت
بنشین که به خاطر بگرفتست نشانت
بسیار نباشد دلی از دست بدادن
از جان رمقی دارم و هم برخی جانت
دشنام کرم کردی و گفتی و شنیدم
خُرم تن سعدی که برآمد به زبانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از سعدی، ابراز عشق و ارادت به محبوب است. شاعر میگوید که جان و تنش فدای محبوبش است و حاضر نیست زیبایی و وجودش را با هیچ چیز دیگری عوض کند. او به زیبایی چهره و لبهای محبوب اشاره میکند و از شیرینی کلامش صحبت میکند. شاعر از محبوب خود درخواست میکند که حتی لحظهای به او توجه کند و رابطهاش را ادامه دهد، چرا که زیبایی او فراتر از توصیفهاست. همچنین، او از ملامت دیگران در مورد عشقش به محبوبش میگوید و از آنها میخواهد که او را عذر بگذارند. در نهایت، شاعر از محبوب میخواهد که بازگردد و در یاد او باقی بماند، زیرا دلبستگی و عشق او فراوان است.
ای دوست، جسم و روحم فدای تن و جانت باد تمام سلطنت جهان را با مویی از تو مبادله نمی کنم. [ آرایهٔ عکس: جان و تن، تن و جان ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
نشنیدم که هیچ لبی از لب تو شیرینتر سخن گفته باشد. آیا وجودت شکر است یا آب دهانت شهد؟ [ ملک: پادشاهی، مملکت و ولایت / آرایهٔ تکرار: جان، تن / تناسب: شیرین، شکر، عسل. / بیت دارای آرایهٔ تجاهل العارف است. ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
روزی عنایتی فرما و تیری به جانبم رها کن. شاید که در این صورت بتوانم دست و کمان تو را تماشا کنم. [ عنایت: توجه و احسان / تفرج کردن: سیر و تماشا کردن./ تناسب: تیر، کمان ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
اگر مسیر خود را تغییر دهی و چهره بپوشانی، من به گوشهٔ چشمانت که میلی به جانب من دارند، نگاه می کنم. [ راه گردندان: تغییر مسیر دادن / نگران: بیننده و نگرنده. / واج آرایی و تکرار: حرف "گ" و "ر" / جناس اشتقاق: می نگرم، نگران / تناسب: می نگرم، چشم، نگران ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
چهرهٔ چون ماهت بر قامت سرو وجود ندارد و ماه هم با تمام زیبایی قامتی موزون و متناسب چون قامت تو ندارد. [ استعارهٔ مصرحه: سرو روان ( معشوق خرامان و رونده ) / آرایهٔ عکس: سرو و ماه و سرو./ تشبیه تفضیلی: تشبیه قامت و چهرهٔ معشوق به سرو و ماه و برتری قامت و چهرهٔ او به آن دو.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
ای یار تو چه فتنه و آشوبی هستی که در وصف نمی گنجی؟ زیرا ما دربارهٔ تو بسیار سخن گفتیم، ولی نتوانستیم تو را آنچنانکه هستی بیان کنیم. [ بیان کردن: شرح و توضیح دادن، واضح وآشکار نمودن ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
تمام کسانی که ما را از عشق تو سر زنش می کردند، وقتی تو را آشکار ببینند، عذر عاشقی ما را خواهند پذیرفت. [ ملامت: عتاب و سرزنش / معذور داشتن: عذر کسی را پذیرفتن، معاف داشتن / عیان: ظاهر، آشکار ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
موجب دریغ است که چهرهٔ زیبایت را پنهان سازی! اگر دوستداران مشتاقت آن را ببینند، به تو چه زیانی خواهد رسید؟ [ نگارین: آراسته و زیبا / مساکین: جمعِ مسکین، درویشان و کسانی که هیچ ندارند، حقیران و ضعیفان. ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
باز گرد و بنشین، زیرا تصویر خیالی تو در آیینهٔ چشمانم باقی مانده و اثر و نشانت در ذهنم نقش بسته است. [ خیال: تصور چیزی در ذهن هنگامی که در پیش چشم نباشد، تصویر معشوق / خاطر: فکر و اندیشه، دل / نشان: نقش و اثر / موازنه: تقابل آهنگین کلمات دو مصراع / جناس لاحق: نشین، نشان ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
دل از کف دادن و عاشق شدن مساله مهمی نیست. نیمه جانی دارم آن را هم فدای جانت خواهم کرد. [ رمق: باقی جان، بقیهٔ حیات، تاب و توان / برخی: قربانی و فدایی. ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
کرامت کردی که به من دشنام دادی! شنیدم، خوشا به حال شخص سعدی که نامش را بر زبان جاری ساختی! [ استعارهٔ تهکّمیّه: کرم کردن در معنای ضد خود به کار رفته است / آرایهٔ التفات: "شنیدم" ] - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جان جوهر پاک است و تن ار سرو روانت
تن پیش تنت ریزم و جان بر جانت
تو در دل من ساکن و من در طلب تو
جویان شده فریاد زنان گرد جهانت
در خاک بجوید دل من روز اجل را
[...]
ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت
گردون مطوق یکی از فاختگانت
بر کوتهی بینش خود داد گواهی
آن کس که نشان داد برون از دو جهانت
پنهانتر ازانی که توانت به نشان یافت
[...]
در چشم شناسای ره و رسم امانت
دزدیدن گردن بود از تیغ خیانت
پوشیده نظر، دیده ور از یاری مردم
کور است که دارد ز عصا چشم اعانت
یک فایده خواری ما اینکه عزیزان
[...]
دانی چه تمیز است میان تن و جانت
تو جان جهانی و بود جسم جهانت
با تلخی جان باختنم کام نه تلخ است
نامم ببری گر دم رفتن بزبانت
ظلمات خم زلف سیه من چو سکندر
[...]
ای تنگ شکر تنگ دل از تنگ دهانت
وی سرو چمن پا به گل از سرو چمانت
خرسند شکاری که نشینی به کمینش
قربان خدنگی که رها شد ز کمانت
تا آینه از خوبی خود با خبرت کرد
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.