گنجور

 
صائب تبریزی

زبستگی دل آگاه شادمان باشد

که لال را ز ده انگشت ترجمان باشد

شکسته پایی من برفلک گران باشد

پیاده هر که رودبار کاروان باشد

قدم برون منه از خودکه تیر کجرفتار

همان به است که در خانه کمان باشد

درین دوهفته که گل گرم محمل آرایی است

کسی چه در پی تعمیر آشیان باشد

و فابه وعده نمودن خوش است پیش از وقت

که ماه سی شبه بردیده ها گران باشد

زبان شکوه ما نیست شمع هر مجلس

چو سنگ آتش مادر جگر نهان باشد

برون ز عالم گل عشق را خیابانهاست

که سرو کوته آن عمر جاودان باشد

نتیجه نفس گرم عندلیبان است

که عمر شبنم گستاخ یک زمان باشد

امید هست خدامهربان شود صائب

طبیب اگر به من خسته سرگران باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد

گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

برای من مگری و مگو «دریغ دریغ»

به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد

جنازه‌ام چو ببینی مگو «فراق فراق»

[...]

سعدی

ندیدم اَمرد سی ساله چون تو در عالم

عجوبه‌ای چنین، آخرالزّمان باشد

‌اگر دو دست تو یک هفته در قَفا بندند

‌به هفتهٔ دگرت ریش تا میان باشد

حکیم نزاری

مرا اگر چو دو چشمت هزار جان باشد

چو حلقۀ کمرت با تو در میان باشد

گر استخوانِ تنم هم چو سرمه خاک شود

هنوز بویِ تو ام در مشامِ جان باشد

چه گونه صورتِ شیرین هنوز در سنگ است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
عبید زاکانی

همیشه تا سپر مهر زرفشان باشد

غلام سایهٔ چتر خدایگان باشد

جهانگشای جوانبخت شیخ ابواسحاق

که پادشاه جهانست تا جهان باشد

سزد که سر به فلک در نیاورد ز علو

[...]

صوفی محمد هروی

به پیش، صحنک ماهیچه چون عیان باشد

محقرست اگر صد هزار نان باشد

برای قیمه کشیدن نخود اولیتر

بلی چو مصلحت مطبخی در آن باشد

به وقت کله بریان زبان به چشم کنید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه