شبی در بیابانِ مکّه از بیخوابی پایِ رفتنم نماند؛ سر بنهادم و شتربان را گفتم: دست از من بدار.
پایِ مسکینْ پیاده چند رود؟
کز تحمّل ستوه شد بُختی
تا شود جسمِ فربهی لاغر
لاغری مرده باشد از سختی
گفت: ای برادر! حرم در پیش است و حرامیّ در پس؛ اگر رفتی بُردی، وگر خفتی، مُردی.
خوش است زیرِ مُغیلان به راه بادیه خُفت
شبِ رَحیل ولی ترکِ جان بباید گفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پایِ بیچارهٔ درمانده در راهی که از کشیدنِ بارِ دشواریِ آن شترِ نیرومند هم ناتوان میشود، چه اندازه میتواند پیاده برود؟
چنان که اگر بر دو نفر یکی قوی و یکی ضعیف تنگ گیرند تا قوی لاغر شود، ضعیف از نزاری بمیرد.
ساربان گفت: ای برادر، خانهٔ کعبه برابرِ توست و رهزن در پی. اگر ره بسپری کامِ دل بری و اگر به خواب فروی رَوی به ناکام جان سپاری.
آرامیدن در شبانگاهِ کوچ در زیر درختِ خارِ بیابان خوب و دلپذیر است ولی مسافر بر سرِ این خواب از کاروان باز میماند و ناگزیر جان میسپارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.