صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت
یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست
خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم
در باغ دل رها نکنم جز نهال دوست
تشریف داد و رفت ندانم ز بیخودی
کاین دوست بود در نظرم یا خیال دوست
هوشم نماند و عقل برفت و سخن نبست
مقبل کسی که محو شود در کمال دوست
سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار
زنگارخورده چون بنماید جمال دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی به دوست است. شاعر صبح را با نگاهی به جمال دوست آغاز میکند و به امید وصال او اشاره میکند. او از خوششانسی خود صحبت میکند و میگوید که غم دنیا و آخرت را باید از دل براند. شاعر تصمیم میگیرد که ارتباطات غیرضروری را قطع کند و تنها به عشق دوست بپردازد. او به حالت خلوت و بیخودی اشاره میکند و میگوید که در عشق، عقل و هوش فراموش میشود. در نهایت، سعدی به خوانندگان توصیه میکند که برای دیدن زیباییهای دوست، دل و ذهن خود را پاک و شفاف نگه دارند.
هوش مصنوعی: صبحی خوش و مبارک است که به زیبایی دوست نگاه میکنیم و از درخت امید به وصال او میچشیم.
هوش مصنوعی: بخت من در خواب بود تا اینکه صبح بیدار شدم و با طالع خوشی که نصیب دوست عزیزم شد، روبهرو شدم.
هوش مصنوعی: ای غم، از دل من برو؛ یا باید در خانهام جا داشته باشی یا در کنار دوست.
هوش مصنوعی: میخواهم که از گفتگو با کسانی که بیاحساس و غریبهاند دست بردارم و در دل خود تنها به فکر پرورش دوستی باشم.
هوش مصنوعی: او به من توجه کرد و رفت، نمیدانم به چه دلیل که آیا این دوستی که در نظر داشتم واقعی بود یا فقط خیال و تصور من از دوستی بود.
هوش مصنوعی: فهم و درک انسان ناپدید میشود و عقل از کار میافتد، و کسی که در عشق و کمال دوست غرق میشود، دیگر قادر به صحبت کردن نیست.
هوش مصنوعی: سعدی میگوید که اگر میخواهی زیبایی دوست را ببینی، باید آینهات را پاک نگهداری. در واقع، اگر دل و ذهن خود را از آلودگیها و زنگارها پاک کنیم، میتوانیم جمال واقعی و زیبایی را بهتر درک کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست
مردم هلال عید بدیدند و پیش ما
عیدست و آنک ابروی همچون هلال دوست
ما را دگر به سرو بلند التفات نیست
[...]
دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
بر بوی دانها که بدیدم ز خال دوست
دل را چه قدر و قیمت و جان چیست؟ کین دو رفت
وندر خجالتیم هنوز از جمال دوست
جانش چگونه تحفه فرستم؟ کزوست جان
[...]
جانم خیال شد به خیال خیال دوست
دل بیقرار گشت به عشق وصال دوست
هر کس به آرزوی جمالست در جهان
مائیم و آرزوی خیال جمال دوست
مهر منیر چیست شعاعی ز روی یار
[...]
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
افزون زرخت نو شده حسن و جمال دوست
از زیور وزرست زیادت کمال دوست
رخت به گزیده و والای سیبکی
[...]
بختم مدد نداد که بینم وصال دوست
ای کاشکی ز دور به بینم جمال دوست
از جان و از جهان بهوایش برآمدم
بیرون نرفت از دل و جانم خیال دوست
جان و دلم همیشه لگدکوب عشق اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.