چنین که گم شده در زلف پای تا به سرش
به پیچ و تاب توان یافتن مگر کمرش
به دور چهره او آتشین عذاری نیست
که همچو لاله گره نیست آه در جگرش
ز سایه مژه پایش شود نگارآلود
اگر به دیده روشندلان فتد گذرش
بنفشه رنگ شود یاسمین اندامش
اگر نسیم صبا تنگ آورد به برش
ز دل اگر چه ترازو شد از سبکدستی
نیافت چاشنی خون زبان نیشترش
اگر زنند رگش با خبر نمی گردد
کسی که گردش چشم تو کرد بیخبرش
چنین که تنگ به عاشق گرفته، هیهات است
که مور خط نکند تنگ کار بر شکرش
ز نوک آن مژه امروز می چکد آتش
مگر به آبله دل رسیده نیشترش ؟
مرا به شام فراقی فتاده کار که هست
ز آفتاب قیامت ستاره سحرش
غم ازشکستن کشتی مخور به قلزم عشق
که هست شهپر توفیق موجه خطرش
چه لاف قوت پرواز می زند عنقا؟
ز نقش ساده نگردیده است بال و پرش
حریف گریه خونین نمی شود صائب
نزاکت که شکسته است شیشه در جگرش ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خری که بینی و باری به گل درافتاده
به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش
کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد
میان ببند و چو مردان بگیر دمب خرش
هنوز اگرچه جفا دیده می روم ز برش
وفا کنم به دو چشم از میانِ جان به سرش
چنان که تشنه ز آبِ حیات نشکیبد
نمی شکیبم از آن مایلم به خاک درش
گرم به تیرِ جفا خسته کرد باکی نیست
[...]
مرا چه گفت یکی گفت در زمانه توئی
بدیهه گوی کلام از معانی و صورش
چرا مدیحه سرای رضا همی نشوی
که در جهان نبود کس بپاکی گهرش
بگفتمش که نیارم ستود امامی را
[...]
رقیب اگر بجفا باز دارم ز درش
مگس گزیر نباشد زمانی از شکرش
بزر توان چو کمر خویش را برو بستن
که جز بزر نتوان کرد دست در کمرش
گرم بهر سر موئی هزار جان بودی
[...]
قضا بطوع کند دست طوق در کمرش
گرش اجازه دهد، بس بود همین قَدَرش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.