گنجور

 
صائب تبریزی

سبزه زنگار در تیغ تو جوهر می‌شود

کف درین دریای گوهرخیز عنبر می‌شود

در دیار اهل غیرت قاصد و پیغام نیست

نامه مقراض پر و بال کبوتر می‌شود

غیر بی‌رنگی که حسنش رنگ بست افتاده است

دل به هر رنگی که بستم رنگ دیگر می‌شود

هرکه دل بر رنگ و بوی باغ چون شبنم نبست

تکمه پیراهن خورشید انور می‌شود

گرمی رفتار اگر این است مجنون مرا

خار صحرای جنون کبریت احمر می‌شود

صحبت روشن‌جبینان آفتاب رحمت است

سنگ در میزان ماه مصر گوهر می‌شود

گنج خرسندی نهان در زیر پای عزلت است

در صدف چون قطره لنگر کرد گوهر می‌شود

سعی در تسخیر دل‌ها کن که چون این دست داد

ملک آب و گل به آسانی مسخر می‌شود

طالع شهرت متاع کاروان دیگرست

ورنه در هر گوشه صد منصور بی‌سر می‌شود

گر به خاطر آورد فرهاد صد نقش غریب

تیشه چون بر سنگ زد شیرین مصور می‌شود

پنجه تدبیر را بشکن که چون برگشت نقش

موج دریا بند بازوی شناور می‌شود

عود بی‌پروای ما تا آید از خامی برون

آتش سوزنده خون در چشم مجمر می‌شود

نقش پای خامه من سوخت صائب نامه را

گرم‌تازان را چراغ از نقش پا بر می‌شود

 
 
 
عین‌القضات همدانی

هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر می‌شود

و از جمال حسن رویش هر دو کافر می‌شود

پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است

بی تن و قالب مرادم خود میسر می‌شود

جمال‌الدین عبدالرزاق

روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر می‌شود

تا به گرد ماه از مشک چنبر می‌شود

مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدست

پر او ز دیبای او از مشک و عنبر می‌شود

خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی

[...]

سعدی

آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد

بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر می‌شود

دیگران را تلخ می‌آید شراب جور عشق

[...]

صائب تبریزی

بعد عمری گر وصال او میسر می‌شود

شرم پیش چشم من سد سکندر می‌شود

تیره‌بختی کار خود را می‌کند هرجا که هست

نامه من پرده چشم کبوتر می‌شود

کیمیای عشق هرکس را که سازد بی‌نیاز

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود

هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه