گنجور

 
سعدی

منزل عشق از جهانی دیگر است

مرد عاشق را نشانی دیگر است

بر سر بازار سربازان عشق

زیر هر داری جوانی دیگر است

عقل می‌گوید که این رمز از کجاست

کاین جماعت را نشانی دیگر است

بر دل مسکین هر بیچاره‌ای

شاه را گنج نهانی دیگر است

این گدایانی که این دم می‌زنند

هر یکی صاحبقرانی دیگر است

 
 
 
غزل ۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۹ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عین‌القضات همدانی

کشتگان خنجر تسلیم را

هر زمان از غیب جانی دیگرست

عقل کی داند که این رمز از کجاست

کین جماعت را زبانی دیگرست

صائب تبریزی

همت ما را مکانی دیگرست

آسمان را آسمانی دیگرست

لطف او در پرده دارد چشم را

مغز او را استخوانی دیگرست

گو اجل این جان رسمی را برد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه