اگر چه نیک نیم در پناه نیکانم
عجب که تشنه بمانم، سفال ریحانم
ز اشک شمع به شبگردی اشک من پیش است
ز گریه زمزم صد کعبه شبستانم
چرا عزیز نباشم به دیده ها چون خال
کبوتر حرم آن چه زنخدانم
صدف به آب گهر تا دهن نمی شوید
نمی برد به زبان نام چشم گریانم
همان تلاش نهانخانه وطن دارم
اگر دهد به کف دست جا سلیمانم
به هر که منکر جوش سرشک من باشد
اگر بود پسر نوح، موج طوفانم
گشاده روی به احباب چون گل صبحم
به گرمخونی چون آفتاب تابانم
تلاش میوه جنت نمی کنم صائب
هلاک سیب زنخدان و نار پستانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان عشق و longing خود نسبت به محبوب میپردازد. او به تضاد بین زیبایی و درد اشاره میکند و احساسات عمیق خود را از طریق تصاویری از طبیعت و اشیاء بیان میکند. شاعر خود را در حالی تصویر میکند که به دنبال عشق و زیبایی است، ولی دچار غم و حسرت میباشد. او همچنین به ارزش وجودی خود در دنیای اطرافش اشاره میکند و از تلاشهای نهان خود برای دستیابی به عشق صحبت میکند. در نهایت، او به زیباییهای عشق و غم مرتبط با آن پرداخته و نشان میدهد که در جستجوی کمال و زیبایی، هنوز متحمل درد و رنج است.
هوش مصنوعی: با اینکه در کنار نیکان و خوبان هستم، جای تعجب است که هنوز تشنه و نیازمند ماندهام، مثل گلی که در خاک شکسته و آسیبدیده است.
هوش مصنوعی: اشک شمع در تاریکی شب از اشک من بیشتر است؛ گریه من به قدری زیاد است که صدای آن به عظمت زمزم و به شکوهمندی کعبه میرسد.
هوش مصنوعی: چرا در نظرها عزیز نباشم، در حالی که مانند لکهای بر روی کبوتر حرم هستم؟ من زیبایی و جذابیت خاصی دارم.
هوش مصنوعی: اگر صدف در آب خوب شسته نشود، نمیتواند گوهر را به نمایش بگذارد. به همین ترتیب، من نیز نمیتوانم احساسات و دردهای درونم را به زبان بیاورم.
هوش مصنوعی: من در دل خود، اراده و تلاش برای وطنم را دارم و اگر این تلاش به من اجازه بدهد، به مقام و جایگاه بزرگی مانند سلیمان خواهم رسید.
هوش مصنوعی: هر کسی که به من و احساساتم شک کند، حتی اگر فرزند نوح باشد، من مانند موجی از طوفان قوی و نیرومند هستم.
هوش مصنوعی: من با چهرهای خندان و زیبا مثل گل در صبح به دوستانم خوشامد میگویم و گرمای وجودم مانند تابش خورشید درخشان است.
هوش مصنوعی: من برای دستیابی به میوههای بهشتی تلاش نمیکنم، چرا که عشق به زیبایی و جذابیت خودم مرا از این هدف دور کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آن جواهر کز روزگار بستانم
چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم
به دست چپ بدهم آن گهر که در یک سال
بهای صد گهر از دست راست بستانم
چو تیر هر جا ناخوانده گر همی نروم
[...]
ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم
مرا نداند از آن گونه کس که من دانم
به آشکار بدم در نهان ز بد بترم
خدای داند و من ز آشکار و پنهانم
تن من است چو سلطان معصیتفرمای
[...]
بعهدهای گذشته امین من آن بود
که شعر خوانم بر آنکه سیم بستانم
بقحطسالی افتادم از هنرمندان
که گر بیان کنم آنرا بشرح نتوانم
اگر بیابم آنرا که شعر دریابد
[...]
خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم
به خواب دوش که را دیدهام نمیدانم
ز خوشدلی و طرب در جهان نمیگنجم
ولی ز چشم جهان همچو روح پنهانم
درخت اگر نبدی پا به گل مرا جستی
[...]
یکی یهود و مسلمان نزاع میکردند
چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان: گر این قبالهٔ من
درست نیست خدایا یهود میرانم
یهود گفت: به تورات میخورم سوگند!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.