گنجور

 
سعدی

حکیمی که با جُهّال دراُفتد توقعِ عزّت ندارد وگر جاهلی به ‌زبان‌آوری بر حکیمی غالب آید عجب نیست که سنگی‌ست که گوهر همی‌شکند.

نه عجب گر فرو رود نَفَسَش

عندلیبی غُراب هم‌ قفسش

گر هنرمند از اوباش جفایی بیند

تا دلِ خویش نیازارد و در هم نشود

سنگِ بد گوهر اگر کاسه‌ زرّین بشکست

قیمتِ سنگ نیفزاید و زر کم نشود