گنجور

 
صائب تبریزی

آمد بهار و شد در و دیوار لاله رنگ

از جوش لاله شیشه پرباده گشت سنگ

از بس کشید ابر به برتنگ باغ را

میدان خنده بردهن غنچه گشت تنگ

باغ از بنفشه رخسار یوسف است

گردیده از تپانچه اخوان کبود رنگ

بتخانه فرنگ کن از باده مغز را

اکنون که گشت روی زمین صورت فرنگ

مطرب چه حاجت است کسی را که می زند

بر سنگ خاره شیشه ناموس بی درنگ

چون سرو می کند به نظر جلوه گردباد

از بس زدود دامن صحرا ز سینه زنگ

صائب درین دو هفته که گل جوش می زند

چون داغ لاله باده لعلی مده ز چنگ

 
 
 
رودکی

زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل

صدسال مست باشد از بوی او نهنگ

آهو به دشت اگر بخورد قطره‌ای ازو

غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ

قطران تبریزی

کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ

وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ

کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون

آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ

چرخ کبود مانده برو ابر جای جای

[...]

وطواط

ای گوهر زمین ز وقار تو برده سنگ

گوهر بر مکارم تو خوار همچو سنگ

چندین هزار کوه ، که اوتاد گیتی اند

از حلم تو ربوده ثبات و گرفته سنگ

اعلام تو ز چهرهٔ نصرت فشانده گرد

[...]

سوزنی سمرقندی

تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ

بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ

بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما

علت نهاده بر فلک آبگینه زنگ

رنگیم و با پلنگ اجل کار زار ما

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مجد همگر

آن شهریار عالم و عادل که روز جنگ

بر شیر و بر پلنگ کند کوه و بیشه تنگ

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه