آمد بهار و شد در و دیوار لاله رنگ
از جوش لاله شیشه پرباده گشت سنگ
از بس کشید ابر به برتنگ باغ را
میدان خنده بردهن غنچه گشت تنگ
باغ از بنفشه رخسار یوسف است
گردیده از تپانچه اخوان کبود رنگ
بتخانه فرنگ کن از باده مغز را
اکنون که گشت روی زمین صورت فرنگ
مطرب چه حاجت است کسی را که می زند
بر سنگ خاره شیشه ناموس بی درنگ
چون سرو می کند به نظر جلوه گردباد
از بس زدود دامن صحرا ز سینه زنگ
صائب درین دو هفته که گل جوش می زند
چون داغ لاله باده لعلی مده ز چنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر بهار را توصیف میکند که با آمدنش دیوارها و زمین به رنگ لاله در آمدهاند. بارش باران، باغ را شاداب کرده و غنچهها را به خنده میآورد. باغی پر از بنفشه و زیبایی است که به گلهایش جلا میبخشد. شاعر تاکید میکند که اکنون زمان لذت بردن از زیباییهای زمین و گلهاست و دیگر نیازی به ساز و آواز نیست. در این دو هفته که گلها شکوفا میشوند، شاعر از ما میخواهد که از زیباییهای بهار استفاده کنیم و به زندگی شاداب ادامه دهیم.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسید و دیوارها و درها به رنگ گلهای لاله درآمدند. از شوق لالهها، شیشهها پر از شراب شدند و حتی سنگها نیز جان گرفتند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه ابرها به شدت باغ را در آغوش گرفتهاند، فضای باغ تنگ و محدود شده و همین باعث شده است که غنچهها لبخند خود را پنهان کنند و در حالت خجالت و انقباض قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: باغ به خاطر زیبایی و لطافت یوسف مانند بنفشهای رنگارنگ و دلنشین شده است و رنگ کبود و زخمهای ناشی از تیراندازی برادرانش را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: در حال حاضر که زمین به شکل و شمایل فرنگی در آمده است، بیا که با باده و شراب، دل و جان خود را از غم و اندوه آزاد کنیم و بتخانه ای از زیباییهای غرب بسازیم.
هوش مصنوعی: چه نیازی به ساز و آواز است برای کسی که به خاطر نواختن بر سنگ سخت، به آنچه در دل دارد، بیملاحظه پرداخته است؟
هوش مصنوعی: سرو به زیبایی و وقار در برابر گردباد ظاهر میشود، چرا که گردباد با شدت خود، غبار و آلودگیهای دامن صحرا را از دل آن پاک کرده است.
هوش مصنوعی: در این دو هفته که گلها شکوفا میشوند، مانند داغی که بر گل لاله نشسته است، شراب خوشرنگ و گرانبها را از دست ندهید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل
صدسال مست باشد از بوی او نهنگ
آهو به دشت اگر بخورد قطرهای ازو
غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ
کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ
وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ
کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون
آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ
چرخ کبود مانده برو ابر جای جای
[...]
ای گوهر زمین ز وقار تو برده سنگ
گوهر بر مکارم تو خوار همچو سنگ
چندین هزار کوه ، که اوتاد گیتی اند
از حلم تو ربوده ثبات و گرفته سنگ
اعلام تو ز چهرهٔ نصرت فشانده گرد
[...]
تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ
بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ
بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما
علت نهاده بر فلک آبگینه زنگ
رنگیم و با پلنگ اجل کار زار ما
[...]
آن شهریار عالم و عادل که روز جنگ
بر شیر و بر پلنگ کند کوه و بیشه تنگ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.