مورنه ای پیش قند تنگ میان را ببند
خاک قناعت بمال بر لب وشکر بخند
بر سر دست دعاست روی به هر جا کند
ابر که بر خار و خس سایه رحمت فکند
سلسله پردازشو رو به بیابان گذار
چند سراسر توان رفت درین کوچه بند
نغمه اول که ریخت غنچه منقار من
بر نفس گرم من سوخت زر گل سپند
صحبت ارباب حال جای شروشورنیست
سرمه به آواز خود می دهد اینجا سپند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به بررسی مفاهیم قناعت و رضایت میپردازد. ابتدا به قفل کردن قند در تنگ اشاره میشود که نماد محدودیت است. سپس بر اهمیت قناعت و لبخند به زندگی تأکید میشود و دعا کردن برای رحمت الهی مورد توجه قرار میگیرد. همچنین به سفر و تلاش در زندگی اشاره میشود و در نهایت به زیبایی و شیرینی زندگی با استفاده از نمادهایی مانند گل و سرمه پرداخته میشود. توصیفاتی چون غنچه و آوای دلنشین نیز به تصویر کشیده میشوند تا احساساتی از شادی و رضایت را منتقل کنند.
هوش مصنوعی: بگو که هنگام مواجهه با شیرینیها و خوشیهای زندگی، باید خود را محدود کرد و از زیاد خواهی و طمع دوری نمود. به جای آنکه به دنبال بیش از حد بودن باشیم، بهتر است به داشتههایمان قناعت کنیم و از لذتهای کوچک زندگی لذت ببریم.
هوش مصنوعی: دعای او در همه جا مستجاب است و مانند ابر که هر جا که برود، سایهاش رحمت را به همراه میآورد، او نیز در دل هر مکان و زمانی حضور دارد و بر روی افراد و زمینهای خشک برکت میافکند.
هوش مصنوعی: به راهی که پیش رویت است، ادامه بده و از موانع عبور کن. در این مسیر دشوار، ممکن است راههای زیادی برای رفتن و پیشرفت وجود داشته باشد؛ اما باید با عزم و اراده به جلو بروی.
هوش مصنوعی: وقتی که آواز اولیه به گوش رسید، غنچهی دل من زیر نفس گرم من شعلهور شد و گل زرد و آتشین خویش را نشان داد.
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از انسانهای فرهیخته و صاحب حال است که به جای ایجاد سر و صدا و هیاهو، با آرامش و بیسر و صدا پیامهای عمیق و ارزشمندی را منتقل میکنند. مانند سپند که به شکل آرام و دلنشین خود، توجه را جلب میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیز ابا نیکوان نمایدت جنگ فند
لشکر فریادنی، خواستهنی سودمند
قند جداکن از وی، دور شو از زهر دند
هر چه به آخر بهست جان ترا آن پسند
ای رخ و زلفت چنانک ماه بمشکین کمند
ساخته نظاره گاه بر سر سرو بلند
منظر ماه منیر از بر سرو سهی
طرفه و نادر بود خاصه بمشگین کمند
ای بت بادام چشم پسته دهان قند لب
[...]
عشق تو اندر دلم شاخ کنون میزند
وز دل من صبر را بیخ کنون میکند
از سر میدان دل حمله همی آورد
بر در ایوان جان مرد همی افکند
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
[...]
غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند
زانکه بلندی دهد، تا بتواند فکند
چون برسد آفتاب در خط نصفالنهار
سر سوی پستی نهد تا که در افتد به بند
واقعهٔ آدمی هست طلسمی عجب
[...]
غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند
زانک بلندت کند تا بتواند فکند
قطره آب منی کز حیوان میزهد
لایق قربان نشد تا نشد آن گوسفند
توده ذرات ریگ تا نشود کوه سخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.