میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را
چه ضرورست که آراسته سازد خوان را؟
کاش یک بار به سر منزل ما می آمد
آن که بر تربت ما ریخت گل و ریحان را
پیشدستی کن و دیوان خود امروز بپرس
چه ضرورست به فردا فکنی دیوان را؟
چه کند پرده ناموس به بی تابی عشق؟
بادبان بال و پر سیر بود طوفان را
شادیی کز ته دل نیست، کدورت به ازوست
خون کند خنده سوفار دل پیکان را
پیر را حرص دوبالا شود از رفتن عمر
بیشتر گرم کند جستن گو، چوگان را
هر که بی حد شود، از حد نکند پروایی
چه غم از محتسب شهر بود مستان را؟
بس که در لقمه من سنگ نهفته است فلک
بی تأمل نگذارم به جگر دندان را
کار موقوف به وقت است که چون وقت رسید
خوابی از بند رهانید مه کنعان را
بست بر خاک ز بی بال و پری صائب نقش
مگر از دور زمین بوس کند جانان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به میزبانی و مهماننوازی اشاره دارد و نشان میدهد که اگر میهمان واقعی باشد، نیازی به تزیینات و آراستگی نیست. شاعر آرزو میکند کسی که بر قبرش گل ریخته، یک بار به خانهاش بیاید. در ادامه، به بیپروایی و لذتهای زودگذر اشاره میکند و میگوید که نباید به آینده فکر کرد بلکه باید از لحظه حال استفاده کرد. با توصیفاتی از عشق و زندگی، شاعر به ناپایداری و گذر عمر میپردازد و از تضاد شادی و غم سخن میگوید. او همچنین به اهمیت زمان و ضرورت در کارها اشاره میکند و در نهایت به عشق و وصال اشاره دارد و زندگی را به بوسهای از دور یاد میکند.
هوش مصنوعی: میزبانی که از دل و جان به مهمانش احترام میگذارد، نیاز ندارد که سفرهاش را با زینت و زیبایی بیاراید.
هوش مصنوعی: ای کاش یک بار کسی که بر مزار ما گل و ریحان نثار کرد، به خانه ما سر میزد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بهتر است کارهای خود را امروز انجام دهیم و به فردا موکول نکنیم. بهعبارتی، از انجام کارهای مهم و ضروری غفلت نکنیم و آنها را به آینده نسپاریم.
هوش مصنوعی: عشق چنان نیرویی دارد که حتی پردهنشینان را تحت تأثیر قرار میدهد و در مقابل طوفانها احساس ناامنی میکنند. مانند بادبانی که در برابر طوفان قدرت پرواز را دارد، اما در عین حال باید با چالشها و ناملایمات روبرو شود.
هوش مصنوعی: هر شادی که از عمق دل نیاید، بهتر است که ناراحتی و کدورت داشته باشیم. خندهای که دل را شاد نکند، مانند تیر دل را میزند و آزارش میدهد.
هوش مصنوعی: پیر، با نگاه به گذر زمان و عمرش، حرص و اشتیاقش دوچندان میشود تا بیشتر تلاش کند و بازی را جدیتر بگیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از حد و مرزها فراتر رود، دیگر نگران هیچ چیزی نیست. مستان به هیچ چیزی جز خوشی و شادی فکر نمیکنند، حتی اگر محتسب شهر آنها را تحت نظارت داشته باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود مشکلات و سختیهایی که در زندگیام وجود دارد، هرگز اجازه نمیدهم به راحتی به قلب و احساسات من آسیب بزنند.
هوش مصنوعی: کارها به زمان مشخصی وابستهاند؛ زمانی که آن زمان فرا برسد، خواب عمیق و نگرانیهایی که مه کنعان را در بر گرفته، برطرف خواهد شد.
هوش مصنوعی: در شرایطی که من بال و پری ندارم، فقط میتوانم بر زمین بیفتم و از دور به جانانم سلام بکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سروبالایِ کمانابرو اگر تیر زند
عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
[...]
می بیارید و به می تازه کنید ایمان را
غم جنّات و جهنم نبود رندان را
ترک خود گیر که با خود به مکانی نرسی
که در آن کوی مجالی نبود رضوان را
عاقلان را به مقامات مجانین ره نیست
[...]
در دل عاشق اگر قدر بود جانان را
نظر آنست که در چشم نیارد جان را
تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر
خود به جان تو نباشد طمعی جانان را
دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد
[...]
رونق عهد شباب است دگر بُستان را
میرسد مژدهٔ گل بلبل خوشالحان را
ای صبا گر به جوانان چمن باز رَسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
گر چنین جلوه کند مغبچهٔ بادهفروش
[...]
وقت آن شد که می ناب دهی مستان را
خاصه من بیدل شوریده سرگردان را
قدحی چند روان کن، که جگرها تشنه است
تا ز خود دور کنم این سر و این سامان را
شیشه خالی و حریفان همه مخمورانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.