گنجور

 
صائب تبریزی

در کف هر که بود ساغر می، خاتم ازوست

هر که در عالم آب است همه عالم ازوست

هر که پوشید نظر، گوهر بینایی یافت

هر که پرداخت دل از وسوسه جام جم ازوست

هوس تخت سلیمان گرهی بر بادست

هر که در حلقه انصاف بود خاتم ازوست

دم جان بخش همین قسمت روح الله نیست

هر که لب از سخن بیهده بندد دم ازوست

به من کار فرو بسته کجا پردازد؟

آن که پیشانی گل در گره شبنم ازوست

دم همت ز لب خامش پیمانه طلب

که درین عهد گلستان کرم را نم ازوست

به جز از خامه صائب نتوان داد نشان

رگ ابری که همه روی زمین خرم ازوست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعدی

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح

تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

[...]

امیرعلیشیر نوایی

باشدم خرمی از هر چه درین عالم ازوست

از غمش نیز دلم شاد بود کین هم ازوست

نبود هیچ تفاوت ز نشاط و غم دهر

به وصالم چو نشاط و به فراقم غم ازوست

زخم هجرش به دلم مرهم وصلش بر وی

[...]

صائب تبریزی

هر که از حمد تو خاموش نگردد دم ازوست

هر که در حلقه ذکر تو بود خاتم ازوست

خط پیمانه محیط است به اسرار جهان

هر که در عالم آب است همه عالم ازوست

غافل از پاس نفس هر که نگردد چون صبح

[...]

حزین لاهیجی

گل داغ است که صحرای دلم خرّم ازوست

خون گرم است که ناسور مرا مرهم ازوست

هر چه از دوست رسد ناخوش و خوش، خوش باشد

شربت وصل ازو، تلخی هجران هم ازوست

حلقهٔ بندگی عشق به ما ارزانی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه