گنجور

 
صائب تبریزی

ظلم فریادی از ضعیفان است

ناله برق در نیستان است

تیغ بیدادگر دو سر دارد

از هدف بیش تیر نالان است

سفره خاک و خوان گردون را

سر پر شور من نمکدان است

قفس من سواد شهر بود

بال من پره بیابان است

ناله عجز پیش سنگدلان

بانگ اسلام و کافرستان است

جز در حق به هر دری که روی

مد انعام، چوب دربان است

نپذیرد ز هیچ کس احسان

هر که از بندگی گریزان است

رشته عمر مسند آرایان

به درازی مد احسان است

تلخی عیش در قناعت نیست

خاک بر مور شکرستان است

هر کجا بی تکلفی باشد

زندگانی و مرگ آسان است

زندگی صرف خوبرویان کن

به زر قلب یوسف ارزان است

از حیا حسن جاودان ماند

عرق شرم آب حیوان است

گل بی خار این چمن صائب

در گریبان غنچه خسبان است

 
 
 
خاقانی

تا به غربت فتاد خاقانی

یکدری خانه‌ایش زندان است

نه درون ساختنش توفیق است

نه برون تاختنش امکان است

روی چون عنکبوت در دیوار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
عراقی

زان صراحی، که جام رضوان است

باده‌ای ده، که جرعه‌اش جان است

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مولانا

دعوی عشق کردن آسان است

لیک آن را دلیل و برهان است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه