ظلم فریادی از ضعیفان است
ناله برق در نیستان است
تیغ بیدادگر دو سر دارد
از هدف بیش تیر نالان است
سفره خاک و خوان گردون را
سر پر شور من نمکدان است
قفس من سواد شهر بود
بال من پره بیابان است
ناله عجز پیش سنگدلان
بانگ اسلام و کافرستان است
جز در حق به هر دری که روی
مد انعام، چوب دربان است
نپذیرد ز هیچ کس احسان
هر که از بندگی گریزان است
رشته عمر مسند آرایان
به درازی مد احسان است
تلخی عیش در قناعت نیست
خاک بر مور شکرستان است
هر کجا بی تکلفی باشد
زندگانی و مرگ آسان است
زندگی صرف خوبرویان کن
به زر قلب یوسف ارزان است
از حیا حسن جاودان ماند
عرق شرم آب حیوان است
گل بی خار این چمن صائب
در گریبان غنچه خسبان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکش خاک روب میدان است
عیسی اش پاسبان ایوان است
تا به غربت فتاد خاقانی
یکدری خانهایش زندان است
نه درون ساختنش توفیق است
نه برون تاختنش امکان است
روی چون عنکبوت در دیوار
[...]
آن جسد را حیات ازین جان است
همه تختند و او سلیمان است
زان صراحی، که جام رضوان است
بادهای ده، که جرعهاش جان است
دعوی عشق کردن آسان است
لیک آن را دلیل و برهان است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.