مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین
دست بالا کن، گلی از عالم بالا بچین
می توان رفت از فلک بیرون به دست افشاندنی
در نگین دان تا به کی باشی حصاری چون نگین؟
می شود از پایکوبی قطع راه دور عشق
چند از تمکین نهی بر پای، بند آهنین؟
پایکوبان شو، ببین در زیر پا افلاک را
دست بالا کن، جهان را زیر دست خود ببین
نخل نوخیز تو بهر بوستان دیگرست
ریشه را محکم مکن زنهار در مغز زمین
می ز خون خود کن و مطرب ز بال خویشتن
کم مباش از مرغ بسمل در شهادتگاه دین
فارغ است از سنگ ره تخت روان بیخودی
گر طواف کعبه می خواهی بر این محمل نشین
قطره از پیوستگی شد سیل و در دریا رسید
در طریق عشق، یاران موافق بر گزین
پرده ناموس را بال و پر پرواز کن
حسن در هر جا که سازد چهره از می آتشین
بی سپند شوخ، مجمر چشم خواب آلوده ای است
بزم را پر شور گردان از نوای آتشین
رخنه ملک است چشم هوشیاران، زینهار
خاک زان از درد می در چشم عقل دور بین
از شفق زد غوطه در می صبح با موی سفید
در کهنسالی دکان زهد و سالوسی مچین
شبنم از روشندلی هم ساغر خورشید شد
چند در مینای تن چون درد باشی ته نشین؟
می ربایندش چو گل خوبان ز دست یکدگر
صفحه ای کز فکر صائب شد نگارستان چین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف حال و هوای عشق و شعف زندگی میپردازد و به شور و نشاط رقص و پایکوبی در آن اشاره دارد. شاعر از مخاطب میخواهد که از محدودیتها و قید و بندها رها شود و از زیباییهای زندگی لذت ببرد. او به لطافت و لزوم جستجوی عشق و زیبایی در جهان تأکید میکند و از جملههای مختلفی برای تشویق به گریزی از زهد و رنجهای دنیوی استفاده میکند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که باید در مسیر عشق و زیبایی شراب زندگی را نوشید و از وجود دیگران بهرهبرداری کرد.
هوش مصنوعی: محفل پر از شادی و رقص است، برای نشان دادن شایستگی خود آستینهایت را بالا بزن و از دنیای بالا زیباییهایی را برچین.
هوش مصنوعی: میتوان از آسمان به بیرون رفت و با دستی پر از دستان خالی، به دنیای جدیدی پا گذاشت. تا چه زمانی میخواهی به دور خود دیواری بسازی مانند نگینی که تنها نمایانگر خود است؟
هوش مصنوعی: آیا میتوان از خوشحالی و شادی در عشق جلوگیری کرد و آن را با سختی و محدودیتهای سنگین کنار گذاشت؟
هوش مصنوعی: شاد و سرزنده باش و با هر گام خود، به زیباییهای دنیا توجه کن. با دست خود سیارهها را بالا بیاور و جهان را در دستانت احساس کن.
هوش مصنوعی: نخل تازهروی تو برای باغ دیگری است، پس ریشهاش را محکم نکن و از اینکه در زمین عمیق بشود، پرهیز کن.
هوش مصنوعی: از خون خود مایه بگذار و در نوازندگی نسبت به خود کاسته مباش، چرا که در هنگامه شهادت، حتی مرغی که زخمی شده نیز حاضر است برای دینش فدا شود.
هوش مصنوعی: کسی که از دنیا و مادیات آزاد شده، مثل یک تخت روان و راحت سفر میکند. اگر خواهان نزدیکی به حقیقت و معنویت هستی، باید از این دنیا دل بکنی و به سادگی و بیخیالی زندگی کنی.
هوش مصنوعی: قطره به خاطر پیوستگیاش به آب، تبدیل به سیل شد و در نهایت به دریا رسید. در مسیر عشق، دوستانی که با هم همفکری دارند را انتخاب کن.
هوش مصنوعی: به خودت اجازه بده تا در هر جایی که زیبایی و جذابیت وجود دارد، آزادانه پرواز کنی و از زیباییهای آن لذت ببری.
هوش مصنوعی: یک شمع پرنور و سرزنده، مانند چشمی خسته و بیحالت است. جشن و محفل را با صدای دلانگیز آتش، گرم و شاداب کن.
هوش مصنوعی: چشمهای هوشیاران به خوبی به عیوب و نقصهای جامعه توجه دارند و در عین حال باید از درد و رنجهایی که ممکن است از آن عیوب ناشی شود، دوری کنند. عقل و درک دقیق لازم است تا از مشکلات جلوگیری شود.
هوش مصنوعی: با سپیدهدم و در حال غوطهور شدن در مسکرات، با موی سپید از کهنسالی، باید دکان راهنمایی و ریاکاری را رها کنی.
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به زیبایی و روشنی شبنم وجود دارد که تحت تأثیر نور خورشید قرار گرفته است. همچنین، به پیوستگی و عمق تجربیات انسانی اشاره دارد. وجود درد و رنج در زندگی، مانند ته نشینی در ترکیب مینای تن، نشاندهنده شرایطی است که انسان با آن مواجه میشود.
هوش مصنوعی: زیباییها و دلرباییهای عشق و دوستی از دستان یکدیگر گرفته میشود، مانند گلی که در دست معشوقههای زیباست. این زیبایی، مانند تصویری است که از اندیشههای صائب به وجود آمده و به باغی پر از نقش و نگار تبدیل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمؤمنین
فضل حیدر ، شیر یزدان ، مرتضای پاکدین
فضل آن کس کز پیمبر بگذری فاضل تر اوست
فضل آن رکن مسلمانی ، امام المتّقین
فضل زین الاصفیا ، داماد فخر انبیا
[...]
ای برید شاه ایران از کجا رفتی چنین
نامه ها نزد که داری؟ بار کن! بگذار! هین
کی جدا گشتی ز شاه و چندگه بودی براه
چند گون دیدی زمان و چند پیمودی زمین
سست گشتی تو همانا کز ره دور آمدی
[...]
حاسدان بر من حسد کردند و من فردم چنین
داد مظلومان بده ای عز میر مؤمنین
شیر نر تنها بود هرجا و خوکان جفتجفت
ما همه جفتیم و فردست ایزد دادآفرین
حاسدم بر من همی پیشی کند، این زو خطاست
[...]
گشت گیتی چون بهشت از فر ماه فرودین
بوستان را کرد پر پیرایه های حور عین
بر بهشت بوستان مگزین بهشت آسمان
کان بهشت بر گمانست این بهشت بر یقین
ابر گوئی کرده غارت تخت بزازان هند
[...]
آفرین بر دولت محمودیان باد آفرین
کافریدش زآفرین خویشتن جان آفرین
آفرین بر دولتی کش هر زمان گوید خدا
آفرین باد آفرین بر چون تو دولت آفرین
چون نباشد آفرین ایزدی بر دولتی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.