به خاک دیر جبینی که آشنا باشد
اگر به کعبه رود روی بر قفا باشد
نشاط هردو جهان بی حضور دل بادست
بجاست تخت سلیمان چودل بجا باشد
چونیست نشأه مستی ز پادشاهی کم
بط شراب چراکمتر ازهما باشد
به جرم جوهرذاتی وپاکی گوهر
چوتیغ قسمت من آب ناشتا باشد
نمک به دیده گستاخ شبنم افشانند
در آن چمن که نگهبان در او احیا باشد
برآر رخت اقامت زچار موجه صوف
که حرز عافیت از نقش بوریا باشد
بشو ز کاسه سرگرد عقل را به شراب
مهل که جام جم عشق بی صفاباشد
کمند جاذبه چهره شکسته من
نهشت کاه در آغوش کهربا باشد
زشرم عقده سردرگم من آب شود
اگر چه غنچه پیکان گرهگشا باشد
چنان ضعیف شدم در فراق اوصائب
که بال سیر من از جذب کهربا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دوست چه آمد ز دوست بیطمعی
چه قیمت آورد آن چیز کش بها باشد
عطا دهنده ترا بهتر از عطا به یقین
عطا چه باشد چون عین کیمیا باشد
اگر چه عشق بتان سر به سر بلا باشد
دلم به عشق همه ساله مبتلا باشد
دلم بلای من و عاشقی بلای دل است
بلا که دید که همواره در بلا باشد
غلام قامت آنم که قامتم همه سال
[...]
پناه ملک جهان شهریار روی زمین
تویی که حکم تو بر آسمان روا باشد
جواب امر ترا آسمان دهد لبیک
اگر چو کوه سما قابل صدا باشد
سپهر جاده مقصود خود نیابد باز
[...]
هزار خویش که بیگانه از خدا باشد
فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟
منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت
چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد
یگانه با تو چنانم که در جدایی تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.