ز داغ، سینه پر تیر من گلستان است
ز چشم شیر، نیستان من چراغان است
دلی که نقش تعلق به خود نمی گیرد
اگر به دست فتد، خاتم سلیمان است
پیاله ای که ترا وا رهاند از هستی
اگر به هر دو جهان می دهند، ارزان است
شکسته دل نتوان کرد خردسالان را
وگرنه شهر به دیوانه تو زندان است
گرفته است غم آب و دانه روی زمین
ز فکر رزق، جهان یک دل پریشان است
کباب مست مرا بی نمک به بزم آرید
پیاله تا به لبش می رسد، نمکدان است
کباب سوخته را اشک نیست، حیرانم
که چون ز خون دل من جهان گلستان است
درین بساط، چراغی که از نسیم فنا
به جان خویش نلرزد چراغ ایمان است
ز پاس شرم تو تن داده ام به بند لباس
وگرنه حلقه فتراک من گریبان است
مریز آب رخ خود برای نان صائب
که آبرو چو شود جمع، آب حیوان است
به چرب نرمی دشمن مرو ز ره صائب
که دام مکر درین خاک نرم پنهان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویرسازی دنیای درونی شاعر میپردازد، جایی که احساسات و افکار عمیق او به تصویر کشیده شدهاند. شاعر ابتدا از درد و غم خود سخن میگوید و بیان میکند که دلش پر از شعف و زیبایی است، اما همین دل، در دنیای واقعی از غم و مشقت رنج میبرد. او به تفاوتهای میان دنیا و ایمان اشاره میکند و بر این نکته تاکید دارد که اشیاء و ثروتهای مادی در برابر ارزشهای معنوی و روحانی کم اهمیت هستند.
شاعر همچنین از احساسات انسانی نظیر عشق، غم و تنهایی میگوید و اشاره میکند که مسائل دنیوی میتوانند به روح و روان انسان آسیب برسانند. او از بندهای اجتماعی و شرمهایی که بر دوش میکشد نیز سخن میگوید و هشدار میدهد که در دنیای تناقضات و فریبها، انسان باید هوشیار باشد. به طور کلی، این شعر دربرگیرندهٔ تفکرات عمیق در مورد زندگی، عشق، غم، و وجود انسان در مقابل دنیای مادّی است.
هوش مصنوعی: از درد و زخمهایی که در دلم دارم، سینهام مانند گلستان پر از شوق و شادی است، و اشکهای من مانند نی، نورانی و پر زرق و برق است.
هوش مصنوعی: دلهایی که به هیچ چیز وابستگی و تعلق خاطر ندارند، اگر در دستان کسی قرار بگیرد، همانند انگشتری سلیمان با ارزش و قدرت خواهند بود.
هوش مصنوعی: اگر پیالهای وجود داشته باشد که تو را از همه دردسرهای زندگی آزاد کند، حتی اگر برای به دست آوردنش در دو جهان هم بهایی بدهی، بسیار ناچیز و کم ارزش است.
هوش مصنوعی: دلهای شکسته را نمیتوان به دست خردسالان سپرد، زیرا در غیر این صورت، شهر به زندانی برای دیوانگان تبدیل خواهد شد.
هوش مصنوعی: غم نان و آب، زمین را در بر گرفته و انسانها از نگرانی معیشت و روزی، دلی پریشان دارند.
هوش مصنوعی: مرا به میهمانی بیاورید و از کباب بینمک پذیرایی کنید، تا وقتی که پیاله به لب میرسد، مثل نمکدان میشود.
هوش مصنوعی: کباب سوخته که حسرتی ندارد، اما من در تعجبم که چگونه با وجود دلنگرانیهای خودم، دنیا هنوز مثل بهشتی پرگل به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، تنها روشنایی که از نوسانات و مشکلات زندگی آسیب نمیبیند، همان ایمان است.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا تو، تن به لباس دادهام، وگرنه زنجیر و حلقه بند من بر گردن خودم است.
هوش مصنوعی: برای نان ارزش خود را نریز، چرا که وقتی آبرو حفظ شود، مانند آب حیاتی است.
هوش مصنوعی: از نزدیک شدن به دشمن نرمدل و فریبنده پرهیز کن، زیرا در این زمین آرام، تلههای مکر و فریب به خوبی مخفی شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سدید ملک ملک عارض خراسان است
صفی دولت و مخدوم اهل دیوان است
پناه دین خدای و معین شرع رسول
عمر که همچو علیّ و صدیق و عثمان است
لقب سدید و صفی یافته است زانکه دلش
[...]
مدبری ملکی بر جهان جهانبان است
که هر چه گوئی از او صد هزار چندان است
احد صفت صمدی لم یلد و لم یولد
که پیک «و» نامه او جبرئیل و قرآن است
مقدری که خداوندی کرسی و عرش است
[...]
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
[...]
هزار سختی اگر بر من آید آسان است
که دوستی و ارادت هزار چندان است
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که خار دشت محبت گل است و ریحان است
اگر تو جور کنی جور نیست، تربیتست
[...]
وداع چون تو نگاری نه کار آسان است
هلاک عاشق مسکین فراق جانان است
نگر مفارقت جان ز تن چگونه بود
به جان دوست که هجران هزار چندان است
ز وصل خود نفسی پیش از آن که دور شوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.