چه غم دیوانه ما از گزند آسمان دارد؟
که نیل چشم زخم از جای سنگ کودکان دارد
شکوه خامشی در ظرف گفت وگو نمی گنجد
سخن هر چند سنجیده است هیبت را زیان دارد
به احوال من زیر و زبر گردیده می پرسی؟
زلنگر کشتی دریایی من بادبان دارد
خلاصی نیست ممکن زخمی آن تیغ مژگان را
کجا پنهان شود صیدی که زخم خونچکان دارد
چه افتاده است بلبل سر ز زیر پر برون آرد؟
در آن گلشن که هر برگی زشبنم دیده بان دارد
عجب دارم کلید ناله من نشکند صائب
که این گلزار قفل سختی از گوش گران دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به غم و دردهایی که از آسمان به او میرسد، اشاره میکند و میگوید که این غم همچون چشم زخم بر دل کودکان اثر میگذارد. او بیان میکند که خاموشی و سکوتش قابل توصیف نیست و هرچند که سخن میگوید، زیان آن بیشتر از سودش است. به سرنوشت خود اشاره کرده و میگوید کشتیاش در دریای حوادث در حال سقوط است. او از زخمی که به واسطه زیباییهای مژگان محبوبش به او رسیده، شکایت دارد و بیان میکند که هیچ جا نمیتواند پنهان شود، زیرا این زخم همواره او را آزار میدهد. سپس به بلبل اشاره میکند که نمیتواند از گلستانی که تماشاگرش را میبیند، پروازی کند و در نهایت حیرتزده است که چرا صدای نالهاش حتی قفل سخت این گلزار را نمیشکند. به طور کلی، شعر درباره غم، درد و ناتوانی در تغییر سرنوشت است.
هوش مصنوعی: دیوانهای که در دل غم خود غرق شده، اصلاً به آسیبها و بلایای آسمانی اهمیت نمیدهد. او میداند که آن درد و آسیب که به او میرسد، مثل خنجر از چشمهای حسودان و بدخواهان ناشی میشود.
هوش مصنوعی: تو زیبایی و عظمت سکوت، در کلام و گفت و گو نمیگنجد. هرچند که حرفها معقول و سنجیده باشند، اما قدرت و تاثیر سکوت را از بین میبرند.
هوش مصنوعی: احوال من به هم ریخته و به شدت دچار تغییرات شده است. آیا از من میپرسی که چرا؟ مثل کشتیای که در دریا میچرخد و به رغم همهی این نوسانات، هنوز بادبان دارد و در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: زخم چشمان زیبای او به قدری عمیق و ناتوان کننده است که هیچ راهی برای نجات از آن وجود ندارد. چه کسی میتواند خود را از چنگال آن صدمات پنهان کند، در حالی که هر جا برود، آثار زخم و درد او همراهش خواهد بود؟
هوش مصنوعی: بلبل چه شده که از زیر بال خود بیرون میآید؟ در آن باغی که هر برگش و هر شاخهاش نگهبانی از شبنم دارد.
هوش مصنوعی: عجب است که صدای ناله من نتواند قفل این گلزار را بشکند، چرا که اینجا بر روی گوشهای سنگین و بیاحساس، قفلی محکم وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد
من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران
ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد
اگر مر آب و آتش را مکان ممکن بود مویی
[...]
اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد
من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد
وگر هستی بود ممکن که کم از نیستی باشد
من آن هستم که آن از بینشانیها نشان دارد
وگر با نقطهای وهمم کسی همبر بود او را
[...]
غلام آن سبکروحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
[...]
هوای بوستان خوش گشت و باده لطف جان دارد
کنون هر کس که جان دارد، هوای بوستان دارد
سحرگه بکر غنچه ها باده ها خورده ست در پرده
همه سرخی رو بدهد گواهی، گر نهان دارد
کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
[...]
نگارا دل همیخواهد که عشقت را نهان دارد
ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد
اگر چه آتش مجمر ندارد شعلهٔ پیدا
ولیکن عود نتواند که دود خود نهان دارد
کسی کز درد عشق تو ندارد زندگیِّ دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.