گنجور

 
صائب تبریزی

عشق را با دل صد پاره من کاری هست

در دل غنچه من خرده اسراری هست

همچو طوطی سخنش نقل مجالس گردد

هر که را پیش نظر آینه رخساری هست

شبنم بی ادب از دور زمین می بوسد

گلستانی که در او مرغ گرفتاری هست

خواب ما از ره خوابیده گرانخواب ترست

زین چه حاصل که پی قافله بیداری هست؟

بلبلی را که به دیدار ز گل قانع شد

در اگر بسته شود رخنه دیواری هست

می توان فیض بهار از نفس گرمش یافت

هر که را در جگر از تازه گلی خاری هست

باد دستی است که باری ز دلی بردارد

گر درین قافله امروز سبکباری هست

گرد بر دامن گلها ز خزان نشیند

در ریاضی که رگ ابر گهرباری هست

شکوه از بی نمکیهای جهان بی دردی است

بی نمک نیست جهان گر دل افگاری هست

پیش من گرد کسادی و یتیمی است یکی

گوهر من چه شناسد که خریداری هست؟

ظلمت و نور درین نشأه به هم پیوسته است

هر کجا آینه ای هست، سیه کاری هست

نیست سودی که زیانش نبود در دنبال

بار می بندم ازان شهر که بازاری هست

نشود خرج خزان برگ نشاطش صائب

در چمن شاخ گلی را که هواداری هست

 
 
 
سعدی

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست

به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس

که به هر حلقهٔ موئیت گرفتاری هست

گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست

[...]

ابن یمین

گر چه هر دم ز غمت بر دلم آزاری هست

باشم اغیار اگر جز تو مرا یاری هست

نشود دور ز تیغ تو که هرگز نکند

بلبل اندیشه که اندر پی گل خاری هست

گر خطت هست مزور سزد ایدوست از آنک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
سیف فرغانی

همچو من وصل ترا هیچ سزاواری هست

یا چو من هجر ترا هیچ گرفتاری هست

دیده دهر بدور تو ندیده است بخواب

که چو چشمت بجهان فتنه بیداری هست

ای تماشای رخت داروی بیماری عشق

[...]

نظام قاری

مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست

یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست

مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست

یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست

گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست

[...]

وحشی بافقی

تو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست

طاقت و صبر مرا حوصلهٔ خواری هست

با دلم هر چه توان کرد بکن تا بکشد

کز من و جان منش نیز مددکاری هست

می‌خرم مایه هر شکوه به سد شکر ز تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه