گنجور

 
صائب تبریزی

زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر می‌شود

چون زمین افتاد قابل دانه گوهر می‌شود

پیش بلبل جای گل هرگز نمی‌گیرد گلاب

تشنه دیدار کی قانع به کوثر می‌شود؟

پرتو منت کند دل‌های روشن را سیاه

شمع را دست حمایت باد صرصر می‌شود

حجت ناطق بود بر نارسایی‌های شوق

نامه هرکس که محتاج کبوتر می‌شود

از گران‌جانان سبک‌روحان گرانی می‌کشند

چون سبو از می تهی گردد گران‌تر می‌شود

سفلگان را می‌کند پیرایه دولت غیور

خویش را گم می‌کند مومی که عنبر می‌شود

لازم دولت بود نسیان، که چون سیراب شد

خضر غافل از لب خشک سکندر می‌شود

با نگاه دور قانع شو که مه با آفتاب

هر قدر نزدیک‌تر گردید لاغر می‌شود

برگذشت خود ز دنیا غره کم شو کز گذشت

رشته را دل‌بستگی افزون به گوهر می‌شود

می‌دهد صائب حباب از پوچ‌گویی سر به باد

از دهن بستن دهان غنچه پر زر می‌شود

 
 
 
عین‌القضات همدانی

هر زمانم جان و دل نزدیک دلبر می‌شود

و از جمال حسن رویش هر دو کافر می‌شود

پس میان جان و دلبر قالبم زحمت شده است

بی تن و قالب مرادم خود میسر می‌شود

جمال‌الدین عبدالرزاق

روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر می‌شود

تا به گرد ماه از مشک چنبر می‌شود

مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمدست

پر او ز دیبای او از مشک و عنبر می‌شود

خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی

[...]

سعدی

آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد

بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر می‌شود

دیگران را تلخ می‌آید شراب جور عشق

[...]

صائب تبریزی

بعد عمری گر وصال او میسر می‌شود

شرم پیش چشم من سد سکندر می‌شود

تیره‌بختی کار خود را می‌کند هرجا که هست

نامه من پرده چشم کبوتر می‌شود

کیمیای عشق هرکس را که سازد بی‌نیاز

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سیدای نسفی

دلبر کیمخت گر ماه فسونگر می شود

هر که پا در کوچه او می نهد خر می شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه