گنجور

 
صائب تبریزی

چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟

در سر افتاده چو خورشید هوای سفرم

پیه گرگ است که بر پیرهنم مالیدند

دست چربی که کشیدند عزیزان بر سرم

عیش موری ز ترشرویی من تلخ نشد

نی به ناخن ز چه کردند عبث چون شکرم؟

جگر سنگ به نومیدی من می سوزد

آب حیوانم و از ریگ روان تشنه ترم

سپر تیر حوادث سپر انداختن است

آه اگر صبر نمی داد به دست این سپرم

بس که بی مهری ایام گزیده است مرا

شش جهت خانه زنبور بود در نظرم

سنگ و آهن شده در سوختنم دشمن و دوست

گرچه با دشمن و با دشمن و با دوست چو شیر و شکرم

من که در حسرت پرواز به خاک افتادم

عجبی نیست پر تیر شود بال و پرم

مپسند ای فلک سفله که در صلب صدف

مهره گل شود از گرد کسادی گهرم

تا سر از حلقه بیدارلان برزده ام

خون مرده است سواد دو جهان در نظرم

صائب از کشمکش دهر چنان دلگیرم

که نفس ناخن الماس بود بر جگرم

 
 
 
فرخی سیستانی

ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم

خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم

تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد

از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم

دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست

[...]

سوزنی سمرقندی

من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم

که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم

بزبان با سخن او سخن مه نبرم

بر لب او که همی گوید شهد و شکرم

تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم

[...]

اثیر اخسیکتی

می‌روم از غم عشق تو چنان بی‌خبرم

که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم

همچو روی تو همه کار من آراسته بود

وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم

تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم

همه بر شارع اقبال بود رهگذرم

مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد

کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم

چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای

[...]

نجم‌الدین رازی

عمری است که در راه تو پای است سرم

خاک قدمت بدیدگان میسپرم

زان روی کنون آینه روی توم

از دیده تو بروی تو مینگرم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه