گنجور

 
صائب تبریزی

سرود مجلس ما جوش مستی ازل است

بط شراب در اینجا خروس بی محل است

بسا شکست کز او کارها درست شود

کلید رزق گدا، پای لنگ و دست شل است

ز حال سوختگان بو کجا توانی برد؟

ترا که گل به گریبان و مشک در بغل است

جهان چو دیده سوزن بود بر آن غافل

که تار و پود حیاتش ز رشته امل است

حدیث مرده دلان را به گوش راه مده

که رخنه لب این قوم، رخنه اجل است

به من که پاکتر از چشم عشقبازانم

مدار چرخ مشعبد به مهره دغل است

به غیر سایه دیوار خاکساری نیست

عمارتی که درین روزگار بی خلل نیست

جنون طرازی ما نیست صائب امروزی

میان ما و جنون آشنایی ازل است

 
 
 
عنصری

ز راستی و بلندی که مر ترا بالاست

به وصفت اندر، معنی بلند گردد و راست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است

ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است

نداد داد مرا چون نداد گربه مرا

تو را از اسپ و خر و گاو و گوسفند رمه است

یکی به تیم سپنجی همی نیابد جای

[...]

ازرقی هروی

در قناعت و توفیق دین و مذهب راست

بروزگار تو ، ای فخر کاینات ، کراست؟

برون ز راه تو هر راه کاندر آفاقست

غریق بیم و امید و اسیر روی و ریاست

فزایش سخن و نکتۀ بدیع تو را

[...]

قطران تبریزی

سرشگ ابر بکردار لؤلؤ لالاست

نسیم باد بکردار عنبر ساراست

سپاه برف رمید و سپاه لاله رسید

خروش زاغ نشست و خروش فاخته خاست

بهر کجا نگری پیش چشم تو گهر است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه