از نور وحدت آن که دلش بهره ور شود
کی از هجوم ذره پریشان نظر شود
جایی که هفت پرده حجاب نظر نشد
کی آسمان حجاب دل دیده ور شود
رنگش ز آفتاب قیامت نمی پرد
رخسار هر که لعل به خون جگر شود
ته جرعه ای ز جسم گرانجان او بجاست
آن را که از محیط کف پای تر شود
طالع نگر که دیده من در حریم وصل
از شرم عشق حلقه بیرون در شود
هر خار بی گلی گل بی خار می شود
در راه سالکی که ز خود بیخبرشود
هر برگ سبز دامن پر سنگ می شود
روزی که نخل طالع ما بارور شود
چندان که خط زیاده دهد گوشمال حسن
صائب امیدواری من بیشتر شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانۀ عرفانی به بررسی معانی عمیق و تجربههای عاشقانه و روحانی میپردازد. شاعر از نور وحدت و جذبه عشق سخن میگوید که چگونه میتواند دل را روشن کند و از مختصات آن که چگونه نگریستن به حقایق با وجود حجابها ممکن میشود. عشق ظرفیت و کیفیتی دارد که میتواند انسان را به آسمان حقیقت و به وصالی عمیق رهنمون کند. به نوعی، شاعر به بیان این نکته میپردازد که در مسیر سلوک و رسیدن به حقیقت، با بیخود شدن از خود، درک عمیقتری از زیبایی و معانی وجود به دست میآید و امید به آینده در دل میپروراند. در نهایت، عشق و زیبایی به صورت مثالی از باروری و ثمر دادن در زندگی انسان بیان میشود.
هوش مصنوعی: کسی که از نور وحدت بهرهمند شده است، نمیتواند تحت تأثیر مشکلات و ناکامیهای کوچک قرار بگیرد و فکرش در هم برهم شود.
هوش مصنوعی: جایی که هفت پرده فاصله مانع از دیدن است، آیا ممکن است آسمان هم به دل اهل بینش، مانع بیفکند؟
هوش مصنوعی: رنگ چهره هر کسی که از عشق و درد قلبی خود به درجهای از کمال برسد، تحت تأثیر تغییرات زمان قرار نمیگیرد و همیشه درخشندگی خاصی دارد.
هوش مصنوعی: لکّهای از جسم سنگین جان او در اینجا جای دارد، که وقتی از محیط کف پا دور شود، به جا میافتد.
هوش مصنوعی: به ستارهها نگاه کن، زیرا چشم من در آغوش وصال از شدت شرم عشق، از حلقه بیرون میآید.
هوش مصنوعی: هر کجا که گلی باشد، خارها هم به چشم نمیآیند. یک سالک واقعی که از خود و مشکلاتش غافل شود، به زیباییها و نعمتها میرسد و دشواریها برای او نادیده میشوند.
هوش مصنوعی: هر برگ سبز روزی به زمین میافتد، وقتی که نخل سرنوشت ما میوهدار شود.
هوش مصنوعی: هرچه بر زیباییام افزوده شود، امید من نیز بیشتر خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر ساعتی ز عشق تو حالم دگر شود
وز دیدگان کنارم همچون شمر شود
از چشم خون فشانم نشگفت اگر مرا
از خون سر مژه چو سر نیشتر شود
راز من و تو اشگ دو چشم آشکار کرد
[...]
ایخسروی که هر که کند بندگی تو
هم تاج بخش گردد و هم تاجور شود
هر دم ببندگی تو این خیمه کبود
چون خر گه ایستاده و بسته کمر شود
جان خرد ز خلق تو مشگ تبت برد
[...]
گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود
مشنو که چشم آدمی تنگ پر شود
ما را نه ممکن است که از تو به سر شود
گر حکمِ آفرینشِ عالم دگر شود
آرام نیست یک نفسم در فراقِ تو
صبرم میسّر از تو دریغا اگر شود
گر جرمِ آفتاب بپوشد شگفت نیست
[...]
ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود
آن بیوفای عهد شکن را سفر شود
کردند آگهم که فلان رفت و دور رفت
نزدیک بود کز تن من، جان به در شود
او می رود چو جان و مرا هست بیم آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.