گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعدی

دسترسی به فهرست غزلیات بر اساس طبقه‌بندی قدیمی کلیات سعدی:

طیبات

بدایع

خواتیم

غزلیات قدیم

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «د» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
د
ر
ز
س
ش
غ
گ
ل
م
ن
و
ه
ی

غزل شماره ۱: اول دفتر به نام ایزد دانا

غزل شماره ۲: ای نفس خرم باد صبا

غزل شماره ۳: روی تو خوش می‌نماید آینه ما

غزل شماره ۴: اگر تو فارغی از حال دوستان یارا

غزل شماره ۵: شب فراق نخواهم دواج دیبا را

غزل شماره ۶: پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

غزل شماره ۷: مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا

غزل شماره ۸: ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را

غزل شماره ۹: گر ماه من برافکند از رخ نقاب را

غزل شماره ۱۰: با جوانی سر خوش است این پیر بی تدبیر را

غزل شماره ۱۱: وقت طرب خوش یافتم آن دلبر طناز را

غزل شماره ۱۲: دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را

غزل شماره ۱۳: وه که گر من بازبینم روی یار خویش را

غزل شماره ۱۴: امشب سبک‌تر می‌زنند این طبل بی‌هنگام را

غزل شماره ۱۵: برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق‌فام را

غزل شماره ۱۶: تا بود بار غمت بر دل بی‌هوش مرا

غزل شماره ۱۷: چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

غزل شماره ۱۸: ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را

غزل شماره ۱۹: کمان سخت که داد آن لطیف بازو را؟

غزل شماره ۲۰: لاابالی چه کند دفتر دانایی را

غزل شماره ۲۱: تفاوتی نکند قدر پادشایی را

غزل شماره ۲۲: من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را

غزل شماره ۲۳: رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما

غزل شماره ۲۴: وقتی دل سودایی، می‌رفت به بستان‌ها

غزل شماره ۲۵: اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب

غزل شماره ۲۶: ما را همه شب نمی‌برد خواب

غزل شماره ۲۷: ماه‌رویا! روی خوب از من متاب

غزل شماره ۲۸: سرمست درآمد از خرابات

غزل شماره ۲۹: متناسبند و موزون حرکات دلفریبت

غزل شماره ۳۰: هر که خصم اندر او کمند انداخت

غزل شماره ۳۱: چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت

غزل شماره ۳۲: معلمت همه شوخی و دلبری آموخت

غزل شماره ۳۳: کهن شود همه کس را به روزگار ارادت

غزل شماره ۳۴: دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت

غزل شماره ۳۵: دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرت

غزل شماره ۳۶: بنده‌وار آمدم به زنهارت

غزل شماره ۳۷: مپندار از لب شیرین عبارت

غزل شماره ۳۸: چه دل‌ها بردی ای ساقی به ساق فتنه‌انگیزت

غزل شماره ۳۹: بی‌تو حرام است به خلوت نشست

غزل شماره ۴۰: چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

غزل شماره ۴۱: دیر آمدی ای نگار سرمست

غزل شماره ۴۲: نشاید گفتن آنکس را دلی هست

غزل شماره ۴۳: اگر مراد تو ای دوست بی‌مرادی ماست

غزل شماره ۴۴: بوی گل و بانگ مرغ برخاست

غزل شماره ۴۵: خوش می‌رود این پسر که برخاست

غزل شماره ۴۶: دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست

غزل شماره ۴۷: سلسله موی دوست حلقه دام بلاست

غزل شماره ۴۸: صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست

غزل شماره ۴۹: خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاست

غزل شماره ۵۰: عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست

غزل شماره ۵۱: آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است

غزل شماره ۵۲: آن ماه دو هفته در نقاب است

غزل شماره ۵۳: دیدار تو حل مشکلات است

غزل شماره ۵۴: سرو چمن پیش اعتدال تو پست است

غزل شماره ۵۵: مجنون عشق را دگر امروز حالت است

غزل شماره ۵۶: ای کآب زندگانی من در دهان توست

غزل شماره ۵۷: هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست

غزل شماره ۵۸: اتفاقم به سر کوی کسی افتاده‌ست

غزل شماره ۵۹: آن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمده‌ست

غزل شماره ۶۰: شب فراق که داند که تا سحر چندست

غزل شماره ۶۱: افسوس بر آن دیده که روی تو ندیده‌ست

غزل شماره ۶۲: ای لعبت خندان لب لعلت که مزیده‌ست؟

غزل شماره ۶۳: از هر چه می‌رود، سخن دوست خوش‌تر است

غزل شماره ۶۴: این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبر است

غزل شماره ۶۵: عیب یاران و دوستان هنر است

غزل شماره ۶۶: هر کسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است

غزل شماره ۶۷: فریاد من از فراق یار است

غزل شماره ۶۸: چشمت خوش است و بر اثر خواب خوش‌تر است

غزل شماره ۶۹: عشرت خوش است و بر طرف جوی خوشترست

غزل شماره ۷۰: ای که از سرو روان قد تو چالاک‌ترست

غزل شماره ۷۱: دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟

غزل شماره ۷۲: پای سرو بوستانی در گل است

غزل شماره ۷۳: دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل‌ست

غزل شماره ۷۴: شراب از دست خوبان سلسبیل‌ست

غزل شماره ۷۵: کارم چو زلف یار پریشان و درهم‌ست

غزل شماره ۷۶: یارا بهشت صحبت یاران همدم است

غزل شماره ۷۷: بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است

غزل شماره ۷۸: امشب به راستی شب ما روز روشن است

غزل شماره ۷۹: این باد بهار بوستان است؟

غزل شماره ۸۰: این خط شریف از آن بنان است

غزل شماره ۸۱: چه روی است آن که پیش کاروان است

غزل شماره ۸۲: هزار سختی اگر بر من آید آسان است

غزل شماره ۸۳: مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست

غزل شماره ۸۴: ز من مپرس که در دست او دلت چون است

غزل شماره ۸۵: با همه مهر و با منش کینست

غزل شماره ۸۶: بخت جوان دارد آن که با تو قرین است

غزل شماره ۸۷: گر کسی سرو شنیده‌ست که رفته‌ست این است

غزل شماره ۸۸: با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست

غزل شماره ۸۹: بتا هلاک شود دوست در محبت دوست

غزل شماره ۹۰: سرمست درآمد از درم دوست

غزل شماره ۹۱: سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

غزل شماره ۹۲: کس به چشمم در نمی‌آید که گویم مثل اوست

غزل شماره ۹۳: یار من آن که لطف خداوند یار اوست

غزل شماره ۹۴: خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست

غزل شماره ۹۵: آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست

غزل شماره ۹۶: ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست

غزل شماره ۹۷: صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست

غزل شماره ۹۸: گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست

غزل شماره ۹۹: صبح می‌خندد و من گریه‌کنان از غم دوست

غزل شماره ۱۰۰: این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست؟

غزل شماره ۱۰۱: ای پیک پی‌خجسته که داری نشان دوست

غزل شماره ۱۰۲: تا دست‌ها کمر نکنی بر میان دوست

غزل شماره ۱۰۳: ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست

غزل شماره ۱۰۴: مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست

غزل شماره ۱۰۵: آب حیات من است خاک سر کوی دوست

غزل شماره ۱۰۶: شادی به روزگار گدایان کوی دوست

غزل شماره ۱۰۷: صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست

غزل شماره ۱۰۸: مرا خود با تو چیزی در میان هست

غزل شماره ۱۰۹: بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست

غزل شماره ۱۱۰: هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست

غزل شماره ۱۱۱: مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست

غزل شماره ۱۱۲: زهی رفیق که با چون تو سروبالایی است

غزل شماره ۱۱۳: مرا از آن‌چه که بیرون شهر، صحرایی‌ست

غزل شماره ۱۱۴: دردی‌ست درد عشق که هیچش طبیب نیست

غزل شماره ۱۱۵: کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست

غزل شماره ۱۱۶: گر صبر دل از تو هست و گر نیست

غزل شماره ۱۱۷: ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست

غزل شماره ۱۱۸: جان ندارد هر که جانانیش نیست

غزل شماره ۱۱۹: هر چه خواهی کن که ما را با تو روی جنگ نیست

غزل شماره ۱۲۰: خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟

غزل شماره ۱۲۱: با فراقت چند سازم؟ برگ تنهاییم نیست

غزل شماره ۱۲۲: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست

غزل شماره ۱۲۳: در من این هست که صبرم ز نکورویان نیست

غزل شماره ۱۲۴: روز وصلم قرار دیدن نیست

غزل شماره ۱۲۵: کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست

غزل شماره ۱۲۶: نه خود اندر زمین نظیر تو نیست

غزل شماره ۱۲۷: دل نمانده‌ست که گوی خم چوگان تو نیست

غزل شماره ۱۲۸: چو ترک دل‌بر من شاهدی به شنگی نیست

غزل شماره ۱۲۹: خسرو آنست که در صحبت او شیرینی‌ست

غزل شماره ۱۳۰: دوش دور از رویت ای جان، جانم از غم تاب داشت

غزل شماره ۱۳۱: دوشم آن سنگ دل پریشان داشت

غزل شماره ۱۳۲: چو ابر زلف تو پیرامن قمر می‌گشت

غزل شماره ۱۳۳: خیال روی توام دوش در نظر می‌گشت

غزل شماره ۱۳۴: دلی که دید که پیرامن خطر می‌گشت

غزل شماره ۱۳۵: آن را که میسر نشود صبر و قناعت

غزل شماره ۱۳۶: ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت

غزل شماره ۱۳۷: کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت

غزل شماره ۱۳۸: عشق در دل ماند و یار از دست رفت

غزل شماره ۱۳۹: دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت

غزل شماره ۱۴۰: چشمت چو تیغ غمزه خون‌خوار برگرفت

غزل شماره ۱۴۱: هر که دلارام دید از دلش آرام رفت

غزل شماره ۱۴۲: ای کسوت زیبایی بر قامت چالاکت

غزل شماره ۱۴۳: این که تو داری قیامتست نه قامت

غزل شماره ۱۴۴: ای که رحمت می‌نیاید بر منت

غزل شماره ۱۴۵: آفرین خدای بر جانت

غزل شماره ۱۴۶: ای جان خردمندان گوی خم چوگانت

غزل شماره ۱۴۷: جان و تنم ای دوست فدای تن و جانت

غزل شماره ۱۴۸: چو نیست راه برون آمدن ز میدانت

غزل شماره ۱۴۹: چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت

غزل شماره ۱۵۰: خوش می‌روی به تنها، تن‌ها فدای جانت

غزل شماره ۱۵۱: گر جان طلبی فدای جانت

غزل شماره ۱۵۲: بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت

غزل شماره ۱۵۳: سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت

غزل شماره ۱۵۴: جان من! جان من فدای تو باد

غزل شماره ۱۵۵: زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد

غزل شماره ۱۵۶: فرهاد را چو بر رخ شیرین نظر فتاد

غزل شماره ۱۵۷: پیش رویت قمر نمی‌تابد

غزل شماره ۱۵۸: مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد

غزل شماره ۱۵۹: نه آن شبست که کس در میان ما گنجد

غزل شماره ۱۶۰: حدیث عشق به طومار در نمی‌گنجد

غزل شماره ۱۶۱: کس این کند که ز یار و دیار برگردد

غزل شماره ۱۶۲: طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد

غزل شماره ۱۶۳: هر که می با تو خورد عربده کرد

غزل شماره ۱۶۴: دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد

غزل شماره ۱۶۵: که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد

غزل شماره ۱۶۶: هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد

غزل شماره ۱۶۷: گر از جفای تو روزی دلم بیازارد

غزل شماره ۱۶۸: کس این کند که دل از یار خویش بردارد؟

غزل شماره ۱۶۹: تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد

غزل شماره ۱۷۰: غلام آن سبک‌روحم که با من سر گران دارد

غزل شماره ۱۷۱: مگر نسیم سحر بوی یار من دارد

غزل شماره ۱۷۲: هر آن ناظر که منظوری ندارد

غزل شماره ۱۷۳: آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد

غزل شماره ۱۷۴: آن شکرخنده که پرنوش دهانی دارد

غزل شماره ۱۷۵: بازت ندانم از سر پیمان ما که برد

غزل شماره ۱۷۶: آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می‌برد

غزل شماره ۱۷۷: هر گه که بر من آن بت عیار بگذرد

غزل شماره ۱۷۸: کیست آن فتنه که با تیر و کمان می‌گذرد

غزل شماره ۱۷۹: کیست آن ماه منور که چنین می‌گذرد

غزل شماره ۱۸۰: انصاف نبود آن رخ دل‌بند نهان کرد

غزل شماره ۱۸۱: باد آمد و بوی عنبر آورد

غزل شماره ۱۸۲: زنده شود هر که پیش دوست بمیرد

غزل شماره ۱۸۳: کدام چاره سگالم که با تو درگیرد

غزل شماره ۱۸۴: دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد

غزل شماره ۱۸۵: کسی به عیب من از خویشتن نپردازد

غزل شماره ۱۸۶: بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد

غزل شماره ۱۸۷: هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد

غزل شماره ۱۸۸: به حدیث در نیایی که لبت شکر نریزد

غزل شماره ۱۸۹: آه اگر دست دل من به تمنا نرسد

غزل شماره ۱۹۰: از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد

غزل شماره ۱۹۱: کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد

غزل شماره ۱۹۲: گر آن مراد شبی در کنار ما باشد

غزل شماره ۱۹۳: شورش بلبلان سحر باشد

غزل شماره ۱۹۴: شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد

غزل شماره ۱۹۵: از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد

غزل شماره ۱۹۶: سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد

غزل شماره ۱۹۷: نظر خدای‌بینان طلب هوا نباشد

غزل شماره ۱۹۸: با کاروان مصری چندین شکر نباشد

غزل شماره ۱۹۹: تا حال منت خبر نباشد

غزل شماره ۲۰۰: چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد

غزل شماره ۲۰۱: آن به که نظر باشد و گفتار نباشد

غزل شماره ۲۰۲: جنگ از طرف دوست دل‌آزار نباشد

غزل شماره ۲۰۳: تو را نادیدن ما غم نباشد

غزل شماره ۲۰۴: گر گویمت که سروی سرو این چنین نباشد

غزل شماره ۲۰۵: اگر سروی به بالای تو باشد

غزل شماره ۲۰۶: در پای تو افتادن شایسته دمی باشد

غزل شماره ۲۰۷: تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمی‌باشد

غزل شماره ۲۰۸: مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد

غزل شماره ۲۰۹: تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد

غزل شماره ۲۱۰: خواب خوش من ای پسر دست‌خوش خیال شد

غزل شماره ۲۱۱: امروز در فراق تو دیگر به شام شد

غزل شماره ۲۱۲: هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد

غزل شماره ۲۱۳: دوش بی روی تو آتش به سرم بر می‌شد

غزل شماره ۲۱۴: سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد

غزل شماره ۲۱۵: ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد

غزل شماره ۲۱۶: روز برآمد بلند ای پسر هوشمند

غزل شماره ۲۱۷: آن را که غمی چون غم من نیست چه داند

غزل شماره ۲۱۸: آن سرو که گویند به بالای تو ماند

غزل شماره ۲۱۹: کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند

غزل شماره ۲۲۰: دلم خیال تو را رهنمای می‌داند

غزل شماره ۲۲۱: مجلس ما دگر امروز به بستان ماند

غزل شماره ۲۲۲: حسن تو دایم بدین قرار نماند

غزل شماره ۲۲۳: عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند

غزل شماره ۲۲۴: گلبنان پیرایه بر خود کرده‌اند

غزل شماره ۲۲۵: اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند

غزل شماره ۲۲۶: درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند

غزل شماره ۲۲۷: آخر ای سنگدل سیم زنخدان تا چند

غزل شماره ۲۲۸: کاروان می‌رود و بار سفر می‌بندند

غزل شماره ۲۲۹: پیش رویت دگران صورت بر دیوارند

غزل شماره ۲۳۰: شاید این طلعت میمون که به فالش دارند

غزل شماره ۲۳۱: تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند

غزل شماره ۲۳۲: دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند

غزل شماره ۲۳۳: روندگان مقیم از بلا نپرهیزند

غزل شماره ۲۳۴: آفتاب از کوه سر بر می‌زند

غزل شماره ۲۳۵: بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند

غزل شماره ۲۳۶: توانگران که به جنب سرای درویشند

غزل شماره ۲۳۷: یار باید که هر چه یار کند

غزل شماره ۲۳۸: بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند

غزل شماره ۲۳۹: کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند

غزل شماره ۲۴۰: چه کند بنده که بر جور تحمل نکند؟

غزل شماره ۲۴۱: میل بین کان سروبالا می‌کند

غزل شماره ۲۴۲: سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند

غزل شماره ۲۴۳: زلف او بر رخ چو جولان می‌کند

غزل شماره ۲۴۴: یار با ما بی‌وفایی می‌کند

غزل شماره ۲۴۵: هر که بی او زندگانی می‌کند

غزل شماره ۲۴۶: دل‌برا! پیش وجودت همه خوبان عدمند

غزل شماره ۲۴۷: با دوست باش گر همه آفاق دشمنند

غزل شماره ۲۴۸: شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند

غزل شماره ۲۴۹: این جا شکری هست که چندین مگسانند

غزل شماره ۲۵۰: خوب‌رویان جفاپیشه وفا نیز کنند *(منتسب به چند نفر)

غزل شماره ۲۵۱: اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند

غزل شماره ۲۵۲: نشاید که خوبان به صحرا روند

غزل شماره ۲۵۳: به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند

غزل شماره ۲۵۴: اخترانی که به شب در نظر ما آیند

غزل شماره ۲۵۵: تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود

غزل شماره ۲۵۶: نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود

غزل شماره ۲۵۷: از دست دوست هر چه ستانی شکر بود

غزل شماره ۲۵۸: مرا راحت از زندگی دوش بود

غزل شماره ۲۵۹: ناچار هر که صاحب روی نکو بود

غزل شماره ۲۶۰: من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود؟

غزل شماره ۲۶۱: یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

غزل شماره ۲۶۲: عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود

غزل شماره ۲۶۳: گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود

غزل شماره ۲۶۴: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود

غزل شماره ۲۶۵: هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود

غزل شماره ۲۶۶: در من این عیب قدیم است و به در می‌نرود

غزل شماره ۲۶۷: سروبالایی به صحرا می‌رود

غزل شماره ۲۶۸: ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود

غزل شماره ۲۶۹: آنکه مرا آرزوست دیر میسر شود

غزل شماره ۲۷۰: هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود

غزل شماره ۲۷۱: بخت این کند که رای تو با ما یکی شود

غزل شماره ۲۷۲: آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

غزل شماره ۲۷۳: هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید

غزل شماره ۲۷۴: چه سرو است آن که بالا می‌نماید

غزل شماره ۲۷۵: نگفتم روزه بسیاری نپاید

غزل شماره ۲۷۶: به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید

غزل شماره ۲۷۷: بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید

غزل شماره ۲۷۸: سروی چو تو می‌باید تا باغ بیاراید

غزل شماره ۲۷۹: فراق را دلی از سنگ سختتر باید

غزل شماره ۲۸۰: مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید

غزل شماره ۲۸۱: امیدوار چنانم که کار بسته برآید

غزل شماره ۲۸۲: مرا چو آرزوی روی آن نگار آید

غزل شماره ۲۸۳: سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید

غزل شماره ۲۸۴: به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید

غزل شماره ۲۸۵: کاروانی شکر از مصر به شیراز آید

غزل شماره ۲۸۶: اگر آن عهدشکن با سر میثاق آید

غزل شماره ۲۸۷: نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید

غزل شماره ۲۸۸: که برگذشت که بوی عبیر می‌آید؟

غزل شماره ۲۸۹: آن نه عشق است که از دل به دهان می‌آید

غزل شماره ۲۹۰: تو را سری‌ست که با ما فرو نمی‌آید

غزل شماره ۲۹۱: آنک از جنت فردوس یکی می‌آید

غزل شماره ۲۹۲: شیرین‌دهان آن بت عیار بنگرید

غزل شماره ۲۹۳: آفتاب است آن پری‌رخ؟ یا ملائک؟ یا بشر؟

غزل شماره ۲۹۴: آمد گه آن که بوی گلزار

غزل شماره ۲۹۵: خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار

غزل شماره ۲۹۶: دولت جان پرورست صحبت آمیزگار

غزل شماره ۲۹۷: زنده کدام است بر هوشیار؟

غزل شماره ۲۹۸: شرط است جفا کشیدن از یار

غزل شماره ۲۹۹: ای صبر پای دار که پیمان شکست یار

غزل شماره ۳۰۰: یار آن بود که صبر کند بر جفای یار

غزل شماره ۳۰۱: هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر

غزل شماره ۳۰۲: به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور

غزل شماره ۳۰۳: پروانه نمی‌شکیبد از دور

غزل شماره ۳۰۴: آن کیست که می‌رود به نخجیر

غزل شماره ۳۰۵: از همه باشد به حقیقت گزیر

غزل شماره ۳۰۶: ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر

غزل شماره ۳۰۷: دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر

غزل شماره ۳۰۸: فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر

غزل شماره ۳۰۹: ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر

غزل شماره ۳۱۰: ای به خلق از جهانیان ممتاز

غزل شماره ۳۱۱: متقلب درون جامه ناز

غزل شماره ۳۱۲: بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز

غزل شماره ۳۱۳: برآمد باد صبح و بوی نوروز

غزل شماره ۳۱۴: مبارک‌تر شب و خرم‌ترین روز

غزل شماره ۳۱۵: پیوند روح می‌کند این باد مشک بیز

غزل شماره ۳۱۶: ساقی سیمتن چه خسبی خیز

غزل شماره ۳۱۷: بوی بهار آمد بنال ای بلبل شیرین نفس

غزل شماره ۳۱۸: امشب مگر به وقت نمی‌خواند این خروس

غزل شماره ۳۱۹: هر که بی دوست می‌برد خوابش

غزل شماره ۳۲۰: یاری به دست کن که به امید راحتش

غزل شماره ۳۲۱: آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش

غزل شماره ۳۲۲: خجل است سرو بستان بر قامت بلندش

غزل شماره ۳۲۳: هر که نازک بود تن یارش

غزل شماره ۳۲۴: هر که نامهربان بود یارش

غزل شماره ۳۲۵: کس ندیده‌ست به شیرینی و لطف و نازش

غزل شماره ۳۲۶: دست به جان نمی‌رسد تا به تو برفشانمش

غزل شماره ۳۲۷: چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش

غزل شماره ۳۲۸: رها نمی‌کند ایام در کنار منش

غزل شماره ۳۲۹: خوش است درد که باشد امید درمانش

غزل شماره ۳۳۰: زینهار از دهان خندانش

غزل شماره ۳۳۱: هر که هست التفات بر جانش

غزل شماره ۳۳۲: هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش

غزل شماره ۳۳۳: خطا کردی به قول دشمنان گوش

غزل شماره ۳۳۴: قیامت باشد آن قامت در آغوش

غزل شماره ۳۳۵: یکی را دست حسرت بر بناگوش

غزل شماره ۳۳۶: رفتی و نمی‌شوی فراموش

غزل شماره ۳۳۷: گر یکی از عشق برآرد خروش

غزل شماره ۳۳۸: دلی که دید که غایب شده‌ست از این درویش

غزل شماره ۳۳۹: گردن افراشته‌ام بر فلک از طالع خویش

غزل شماره ۳۴۰: هر کسی را هوسی در سر و کاری در پیش

غزل شماره ۳۴۱: گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش

غزل شماره ۳۴۲: یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش

غزل شماره ۳۴۳: به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم

غزل شماره ۳۴۴: ساقی بده آن شراب گلرنگ

غزل شماره ۳۴۵: گرم بازآمدی محبوب سیم‌اندام سنگین‌دل

غزل شماره ۳۴۶: مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل

غزل شماره ۳۴۷: جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال

غزل شماره ۳۴۸: چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل

غزل شماره ۳۴۹: بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول

غزل شماره ۳۵۰: من ایستاده‌ام اینک به خدمتت مشغول

غزل شماره ۳۵۱: نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول

غزل شماره ۳۵۲: جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم

غزل شماره ۳۵۳: رفیق مهربان و یار همدم

غزل شماره ۳۵۴: وقت‌ها یک دم برآسودی تنم

غزل شماره ۳۵۵: انتبه قبل السحر یا ذالمنام

غزل شماره ۳۵۶: چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام

غزل شماره ۳۵۷: حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام

غزل شماره ۳۵۸: زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام

غزل شماره ۳۵۹: ساقیا می ده که مرغ صبح بام

غزل شماره ۳۶۰: شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام

غزل شماره ۳۶۱: ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام

غزل شماره ۳۶۲: مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام

غزل شماره ۳۶۳: روزگاریست که سودازده روی توام

غزل شماره ۳۶۴: من اندر خود نمی‌یابم که روی از دوست برتابم

غزل شماره ۳۶۵: به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم

غزل شماره ۳۶۶: گو خلق بدانند که من عاشق و مستم

غزل شماره ۳۶۷: من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم

غزل شماره ۳۶۸: دل پیش تو و دیده به جای دگرستم

غزل شماره ۳۶۹: چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم

غزل شماره ۳۷۰: من همان روز که آن خال بدیدم گفتم

غزل شماره ۳۷۱: من از آن روز که در بند توام آزادم

غزل شماره ۳۷۲: عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم

غزل شماره ۳۷۳: هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم

غزل شماره ۳۷۴: از در درآمدی و من از خود به در شدم

غزل شماره ۳۷۵: چنان در قید مهرت پای بندم

غزل شماره ۳۷۶: خرامان از درم بازآ کت از جان آرزومندم

غزل شماره ۳۷۷: شکست عهد مودت نگار دلبندم

غزل شماره ۳۷۸: من با تو نه مرد پنجه بودم

غزل شماره ۳۷۹: آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

غزل شماره ۳۸۰: عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

غزل شماره ۳۸۱: دو هفته می‌گذرد کآن مه دوهفته ندیدم

غزل شماره ۳۸۲: من چون تو به دلبری ندیدم

غزل شماره ۳۸۳: می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

غزل شماره ۳۸۴: نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم

غزل شماره ۳۸۵: یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم

غزل شماره ۳۸۶: شب دراز به امید صبح بیدارم

غزل شماره ۳۸۷: من آن نی‌ام که دل از مهر دوست بردارم

غزل شماره ۳۸۸: منم این بی تو که پروای تماشا دارم

غزل شماره ۳۸۹: باز از شراب دوشین در سر خمار دارم

غزل شماره ۳۹۰: نه دست‌رسی به یار دارم

غزل شماره ۳۹۱: من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم

غزل شماره ۳۹۲: من دوست می‌دارم جفا کز دست جانان می‌برم

غزل شماره ۳۹۳: گر به رخسار چو ماهت صنما می‌نگرم

غزل شماره ۳۹۴: به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم

غزل شماره ۳۹۵: گر من ز محبتت بمیرم

غزل شماره ۳۹۶: من این طمع نکنم کز تو کام برگیرم

غزل شماره ۳۹۷: از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم

غزل شماره ۳۹۸: نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم

غزل شماره ۳۹۹: خنک آن روز که در پای تو جان اندازم

غزل شماره ۴۰۰: وه که در عشق چنان می‌سوزم

غزل شماره ۴۰۱: یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم

غزل شماره ۴۰۲: من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم

غزل شماره ۴۰۳: در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم *(منتسب به چند نفر)

غزل شماره ۴۰۴: غم زمانه خورم یا فراق یار کشم؟

غزل شماره ۴۰۵: هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

غزل شماره ۴۰۶: بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم

غزل شماره ۴۰۷: تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم

غزل شماره ۴۰۸: امروز مبارک است فالم

غزل شماره ۴۰۹: تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم

غزل شماره ۴۱۰: چشم که بر تو می‌کنم، چشم حسود می‌کنم

غزل شماره ۴۱۱: گر تیغ برکشد که محبان همی‌زنم

غزل شماره ۴۱۲: آن دوست که من دارم وآن یار که من دانم

غزل شماره ۴۱۳: آن نه روی است که من وصف جمالش دانم

غزل شماره ۴۱۴: اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم

غزل شماره ۴۱۵: ای مرهم ریش و مونس جانم

غزل شماره ۴۱۶: بس که در منظر تو حیرانم

غزل شماره ۴۱۷: سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

غزل شماره ۴۱۸: گر دست دهد هزار جانم

غزل شماره ۴۱۹: مرا تا نقره باشد می‌فشانم

غزل شماره ۴۲۰: ما همه چشمیم و تو نور ای صنم

غزل شماره ۴۲۱: چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم

غزل شماره ۴۲۲: آن کس که از او صبر محال است و سکونم

غزل شماره ۴۲۳: ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم

غزل شماره ۴۲۴: من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم

غزل شماره ۴۲۵: منم یا رب در این دولت که روی یار می‌بینم

غزل شماره ۴۲۶: دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم

غزل شماره ۴۲۷: من از اینجا به ملامت نروم

غزل شماره ۴۲۸: نه از چینم حکایت کن نه از روم

غزل شماره ۴۲۹: تو مپندار کز این در به ملامت بروم

غزل شماره ۴۳۰: به تو مشغول و با تو همراهم

غزل شماره ۴۳۱: امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم

غزل شماره ۴۳۲: ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم

غزل شماره ۴۳۳: ما به روی دوستان از بوستان آسوده‌ایم

غزل شماره ۴۳۴: ما در خلوت به روی خلق ببستیم

غزل شماره ۴۳۵: ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی

غزل شماره ۴۳۶: عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم

غزل شماره ۴۳۷: بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

غزل شماره ۴۳۸: ما دل دوستان به جان بخریم

غزل شماره ۴۳۹: ما گدایان خیل سلطانیم

غزل شماره ۴۴۰: کاش کان دل‌بر عیار که من کشته اویم

غزل شماره ۴۴۱: عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم

غزل شماره ۴۴۲: گر غصه روزگار گویم

غزل شماره ۴۴۳: بکن چندان که خواهی جور بر من

غزل شماره ۴۴۴: یا رب آن روی است یا برگ سمن

غزل شماره ۴۴۵: در وصف نیاید که چه شیرین دهن است آن

غزل شماره ۴۴۶: ای کودک خوبروی حیران

غزل شماره ۴۴۷: برخیز که می‌رود زمستان

غزل شماره ۴۴۸: خوشا و خرما وقت حبیبان

غزل شماره ۴۴۹: چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان

غزل شماره ۴۵۰: بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

غزل شماره ۴۵۱: دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران

غزل شماره ۴۵۲: فراق دوستانش باد و یاران

غزل شماره ۴۵۳: سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان

غزل شماره ۴۵۴: دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان

غزل شماره ۴۵۵: خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان

غزل شماره ۴۵۶: ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن

غزل شماره ۴۵۷: چند بشاید به صبر دیده فرو دوختن

غزل شماره ۴۵۸: گر متصور شدی با تو در آمیختن

غزل شماره ۴۵۹: نبایستی هم اول مهر بستن

غزل شماره ۴۶۰: خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن

غزل شماره ۴۶۱: سهل باشد به ترک جان گفتن

غزل شماره ۴۶۲: طوطی نگوید از تو دلاویزتر سخن

غزل شماره ۴۶۳: چه خوش بود دو دلارام دست در گردن

غزل شماره ۴۶۴: دست با سرو روان چون نرسد در گردن

غزل شماره ۴۶۵: میان باغ حرام است بی تو گردیدن

غزل شماره ۴۶۶: تا کی ای جان اثر وصل تو نتوان دیدن

غزل شماره ۴۶۷: آخر نگهی به سوی ما کن

غزل شماره ۴۶۸: چشم اگر با دوست داری گوش با دشمن مکن

غزل شماره ۴۶۹: گواهی امین است بر درد من

غزل شماره ۴۷۰: ای روی تو راحت دل من

غزل شماره ۴۷۱: وه که جدا نمی‌شود نقش تو از خیال من

غزل شماره ۴۷۲: ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من

غزل شماره ۴۷۳: دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من

غزل شماره ۴۷۴: نشان بخت بلند است و طالع میمون

غزل شماره ۴۷۵: به است آن یا زنخ یا سیب سیمین

غزل شماره ۴۷۶: صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین

غزل شماره ۴۷۷: چه روی و موی و بناگوش و خط و خال است این

غزل شماره ۴۷۸: ای چشم تو دلفریب و جادو

غزل شماره ۴۷۹: من از دست کمانداران ابرو

غزل شماره ۴۸۰: گفتم به عقل پای برآرم ز بند او

غزل شماره ۴۸۱: صید بیابان عشق چون بخورد تیر او

غزل شماره ۴۸۲: هر که به خویشتن رود ره نبرد به سوی او

غزل شماره ۴۸۳: راستی گویم به سروی ماند این بالای تو

غزل شماره ۴۸۴: بیا که در غم عشقت مشوشم بی‌تو

غزل شماره ۴۸۵: ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو

غزل شماره ۴۸۶: آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به راه

غزل شماره ۴۸۷: پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به

غزل شماره ۴۸۸: ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای

غزل شماره ۴۸۹: ای رخ چون آینه افروخته

غزل شماره ۴۹۰: ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای

غزل شماره ۴۹۱: حناست آن که ناخن دلبند رشته‌ای

غزل شماره ۴۹۲: ای باغ حسن چون تو نهالی نیافته

غزل شماره ۴۹۳: سرمست بتی لطیف ساده

غزل شماره ۴۹۴: ای یار جفا کرده پیوند بریده

غزل شماره ۴۹۵: می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه

غزل شماره ۴۹۶: ای صورتت ز گوهر معنی خزینه‌ای

غزل شماره ۴۹۷: خلاف سرو را روزی خرامان سوی بستان آی

غزل شماره ۴۹۸: قیمت گل برود چون تو به گلزار آیی

غزل شماره ۴۹۹: خرم آن روز که چون گل به چمن بازآیی

غزل شماره ۵۰۰: تا کی‌ام انتظار فرمایی

غزل شماره ۵۰۱: تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی

غزل شماره ۵۰۲: تو با این لطف طبع و دلربایی

غزل شماره ۵۰۳: تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی

غزل شماره ۵۰۴: چه روی است آن که دیدارش ببرد از من شکیبایی

غزل شماره ۵۰۵: خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی

غزل شماره ۵۰۶: دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی

غزل شماره ۵۰۷: گرم راحت رسانی ور گزایی

غزل شماره ۵۰۸: مشتاق توام با همه جوری و جفایی

غزل شماره ۵۰۹: من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

غزل شماره ۵۱۰: نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی

غزل شماره ۵۱۱: هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی

غزل شماره ۵۱۲: همه چشمیم تا برون آیی

غزل شماره ۵۱۳: ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی

غزل شماره ۵۱۴: ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی

غزل شماره ۵۱۵: چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی

غزل شماره ۵۱۶: کدام کس به تو ماند که گویمت که چون اویی؟

غزل شماره ۵۱۷: ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی

غزل شماره ۵۱۸: تو خون خلق بریزی و روی درتابی

غزل شماره ۵۱۹: سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

غزل شماره ۵۲۰: که دست تشنه می‌گیرد به آبی

غزل شماره ۵۲۱: سل المصانع رکبا تهیم في الفلوات

غزل شماره ۵۲۲: تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی

غزل شماره ۵۲۳: همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

غزل شماره ۵۲۴: یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی

غزل شماره ۵۲۵: اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی

غزل شماره ۵۲۶: تعالی الله چه روی است آن که گویی آفتابستی

غزل شماره ۵۲۷: ای باد که بر خاک در دوست گذشتی

غزل شماره ۵۲۸: یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی

غزل شماره ۵۲۹: سست پیمانا به یک ره دل ز ما برداشتی

غزل شماره ۵۳۰: ندیدمت که بکردی وفا بدان چه بگفتی

غزل شماره ۵۳۱: ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی

غزل شماره ۵۳۲: چون خراباتی نباشد زاهدی‌؟

غزل شماره ۵۳۳: ای باد بامدادی خوش می‌روی به شادی

غزل شماره ۵۳۴: دیدی که وفا به جا نیاوردی

غزل شماره ۵۳۵: مپرس از من که هیچم یاد کردی

غزل شماره ۵۳۶: مکن سرگشته آن دل را که دست‌آموز غم کردی

غزل شماره ۵۳۷: چه باز در دلت آمد که مهر برکندی

غزل شماره ۵۳۸: گفتم آهن‌دلی کنم چندی

غزل شماره ۵۳۹: نگارا وقت آن آمد که دل با مهر پیوندی

غزل شماره ۵۴۰: خلاف شرط محبت، چه مصلحت دیدی؟

غزل شماره ۵۴۱: مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی

غزل شماره ۵۴۲: آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری

غزل شماره ۵۴۳: ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری

غزل شماره ۵۴۴: ای که بر دوستان همی‌گذری

غزل شماره ۵۴۵: بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری

غزل شماره ۵۴۶: جور بر من می‌پسندد دلبری

غزل شماره ۵۴۷: خانه صاحب نظران می‌بری

غزل شماره ۵۴۸: دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری

غزل شماره ۵۴۹: دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری

غزل شماره ۵۵۰: دیدم امروز بر زمین قمری

غزل شماره ۵۵۱: رفتی و همچنان به خیال من اندری

غزل شماره ۵۵۲: روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری

غزل شماره ۵۵۳: سرو بستانی تو یا مه یا پری

غزل شماره ۵۵۴: کس درنیامده‌ست بدین خوبی از دری

غزل شماره ۵۵۵: گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری

غزل شماره ۵۵۶: گر کنم در سر وفات سری

غزل شماره ۵۵۷: هرگز این صورت کند صورتگری

غزل شماره ۵۵۸: هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری

غزل شماره ۵۵۹: چون است حال بستان ای باد نوبهاری

غزل شماره ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری

غزل شماره ۵۶۱: خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری

غزل شماره ۵۶۲: دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری

غزل شماره ۵۶۳: عمری به بوی یاری کردیم انتظاری

غزل شماره ۵۶۴: مرا دلیست گرفتار عشق دلداری

غزل شماره ۵۶۵: من از تو روی نپیچم گرم بیازاری

غزل شماره ۵۶۶: نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری

غزل شماره ۵۶۷: اگر به تحفه جانان هزار جان آری

غزل شماره ۵۶۸: کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری

غزل شماره ۵۶۹: حدیث یا شکر است آن که در دهان داری

غزل شماره ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری

غزل شماره ۵۷۱: تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری

غزل شماره ۵۷۲: این چه رفتار است کآرامیدن از من می‌بری؟

غزل شماره ۵۷۳: تو در کمند نیفتاده‌ای و معذوری

غزل شماره ۵۷۴: ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری

غزل شماره ۵۷۵: هر سلطنت که خواهی می‌کن که دلپذیری

غزل شماره ۵۷۶: اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی

غزل شماره ۵۷۷: امیدوارم اگر صد رهم بیندازی

غزل شماره ۵۷۸: تو خود به صحبت امثال ما نپردازی

غزل شماره ۵۷۹: تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی؟ 

غزل شماره ۵۸۰: گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی

غزل شماره ۵۸۱: همی‌زنم نفس سرد بر امید کسی

غزل شماره ۵۸۲: یار گرفته‌ام بسی، چون تو ندیده‌ام کسی

غزل شماره ۵۸۳: ما سپر انداختیم گر تو کمان می‌کشی

غزل شماره ۵۸۴: هرگز آن دل بنمیرد که تو جانش باشی

غزل شماره ۵۸۵: اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی

غزل شماره ۵۸۶: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی

غزل شماره ۵۸۷: به قلم راست نیاید صفت مشتاقی

غزل شماره ۵۸۸: عمرم به آخر آمد عشقم هنوز باقی

غزل شماره ۵۸۹: دل دیوانگیم هست و سر ناباکی

غزل شماره ۵۹۰: عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی

غزل شماره ۵۹۱: سخت زیبا می‌روی یک بارگی

غزل شماره ۵۹۲: روی بپوش ای قمر خانگی

غزل شماره ۵۹۳: بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی

غزل شماره ۵۹۴: ترحم ذلتی یا ذا المعالی

غزل شماره ۵۹۵: هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی

غزل شماره ۵۹۶: مرا تو جان عزیزی و یار محترمی

غزل شماره ۵۹۷: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی

غزل شماره ۵۹۸: تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی

غزل شماره ۵۹۹: چون تنگ نباشد دل مسکین حمامی

غزل شماره ۶۰۰: صاحب نظر نباشد در بند نیک‌نامی

غزل شماره ۶۰۱: ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی

غزل شماره ۶۰۲: آسوده خاطرم که تو در خاطر منی

غزل شماره ۶۰۳: اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی

غزل شماره ۶۰۴: زنده بی دوست خفته در وطنی

غزل شماره ۶۰۵: سروقدی میان انجمنی

غزل شماره ۶۰۶: کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی

غزل شماره ۶۰۷: من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

غزل شماره ۶۰۸: ای سرو حدیقه معانی

غزل شماره ۶۰۹: بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی

غزل شماره ۶۱۰: بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی

غزل شماره ۶۱۱: بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی

غزل شماره ۶۱۲: جمعی که تو در میان ایشانی

غزل شماره ۶۱۳: ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی

غزل شماره ۶۱۴: کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی

غزل شماره ۶۱۵: ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی

غزل شماره ۶۱۶: نگویم آب و گل است آن وجود روحانی

غزل شماره ۶۱۷: نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی

غزل شماره ۶۱۸: همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی

غزل شماره ۶۱۹: چرا به سرکشی از من عنان بگردانی

غزل شماره ۶۲۰: فرخ، صباح آن که تو بر وی نظر کنی

غزل شماره ۶۲۱: سرو ایستاده به چو تو رفتار می‌کنی

غزل شماره ۶۲۲: چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی

غزل شماره ۶۲۳: دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

غزل شماره ۶۲۴: روزی به زنخدانت گفتم به سیمینی

غزل شماره ۶۲۵: شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی

غزل شماره ۶۲۶: امروز چنانی ای پری‌روی

غزل شماره ۶۲۷: خواهم اندر پایش افتادن چو گوی

غزل شماره ۶۲۸: تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی

غزل شماره ۶۲۹: گل است آن یا سمن یا ماه یا روی

غزل شماره ۶۳۰: مرحبا ای نسیم عنبربوی

غزل شماره ۶۳۱: وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی

غزل شماره ۶۳۲: سرو سیمینا به صحرا می‌روی

غزل شماره ۶۳۳: ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی

غزل شماره ۶۳۴: ای که به حسن قامتت سرو ندیده‌ام سهی

غزل شماره ۶۳۵: اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی

غزل شماره ۶۳۶: نشنیده‌ام که ماهی، بر سر نهد کلاهی

غزل شماره ۶۳۷: ندانم از من خسته‌جگر چه می‌خواهی؟