دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
هزار فتنه به هر گوشهای برانگیزند
چگونه انس نگیرند با تو آدمیان
که از لطافت خوی تو وحش نگریزند
چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر
حلال نیست که از تو نظر بپرهیزند
غلام آن سر و پایم که از لطافت و حسن
به سر سزاست که پیشش به پای برخیزند
تو قدر خویش ندانی ز دردمندان پرس
کز اشتیاق جمالت چه اشک میریزند
قرار عقل برفت و مجال صبر نماند
که چشم و زلف تو از حد برون دلاویزند
مرا مگوی نصیحت که پارسایی و عشق
دو خصلتند که با یکدِگَر نیامیزند
رضا به حکم قضا اختیار کن سعدی
که شرط نیست که با زورمند بستیزند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذبه چشمان محبوبش اشاره میکند و میگوید که خواب صبح به چشمان او جان میدهد و فتنههای بسیاری را برمیانگیزد. آدمیان چگونه میتوانند با این لطافت معاشرت نکنند، در حالی که زیبایی او تمامی دلها را مجذوب میکند. شاعر به زیبایی محبوبش تأکید میکند و میگوید که نباید از او دوری کرد. او از درد و اشتیاق کسانی که دوستش دارند، سخن میگوید و میافزاید که عقل و صبر در برابر این زیبایی بیفایدهاند. در پایان، شاعر بر این نکته تأکید میکند که عشق و پارسایی نمیتوانند با هم درآمیزند و بهتر است به تقدیر تن داد.
هوش مصنوعی: دو چشمان زیبای تو که از خواب بیدار میشوند، باعث بروز هزاران مشکل و آشوب در هر گوشهای خواهند شد.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است مردم با تو دوست نشوند، در حالی که لطافت و نیکی وجود تو آنقدر است که حتی حیوانات نیز از تو دوری نمیکنند؟
چنانکه: همان گونه که، همان طور که / خوبان: جمع خوب، زیبارویان / نظر: نگاه. / آرایه تکرار: حلال نیست / نوعی عکس: نظر کردن بر رخ خوبان حلال نیست، نظر نکردن بر رخ تو حلال نیست. / معنی: همان طور که در شرع نگریستن به چهره زیبارویان روا نیست، دیده برگرفتن از تو نیز حلال و جایز نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سزا: شایسته و سزاوار / کنایه: غلام کس بودن (مرید و مطیع کسی بودن) / به سر پیش کسی به پای بدن (با جان و دل آماده خدمت و بندگی بودن) / معنی: در برابر آن زیبایی لطیف که شایسته است آدمی در پیش او سر بر زمین بنهد، اظهار بندگی و عبودیت کند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
چه: در اینجا ضمیر تعجبی و برای کثرت است، چه قدر، چه بسیار. / کنایه: دردمندان (عاشقان). / معنی: تو قدر خود را نمیدانی، از دردمندان عشق خویش بپرس که عاشقان در آرزوی جمال زیبایت چه بسیار اشک می بارند! - منبع: شرح غزلهای سعدی
قرار رفتن: بی قرار و آرام شدن / مجال: فرصت / حد: اندازه مقدار / دلآویز: دلربا و گیرا، فتّان. / استعارهٔ مکنيه: (تشخیص): عقل و صبر. / معنی: عقل بی قرار شد و شکیبایی امکان جولان از کف داد؛ چرا که چشم و زلف تو بیش از حد دلربا و فتّاناند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خصلت: خوی و صفت. / معنی: مرا پند مده، زیرا پرهیزگاری و عشق ورزیدن خصلتهایی هستند که با هم در یک جا جمع نمی شوند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
رضا: -> ۱۵۹٫۳ / قضا: حکم الهی، سرنوشت / جناس ناقص و لاحق: رضا، قضا. / معنی: ای سعدی از حکم تقدیر خشنود باش؛ زیرا ستیزیدن با قدرتمندان شرط عقل نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
گرفتگان ارادت به جور نگریزند
امیدواران دست طلب ز دامن دوست
اگر فروگسلانند در که آویزند
مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
[...]
صباح عید ز بهر صبوح برخیزند
بر آتش دل ما آب زندگی ریزند
بحال گوشه نشینان بغمزه پردازند
هزار فتنه بهر گوشه ای برانگیزند
نفس نفس چو مسیحا ز لب شفا بخشند
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.