من همان روز که آن خال بدیدم گفتم
بیم آن است بدین دانه که در دام افتم
هرگز آشفتهٔ رویی نشدم یا مویی
مگر اکنون که به روی تو چو موی آشفتم
هیچ شک نیست که این واقعه با طاق افتد
گو بدانید که من با غم رویَش جفتم
رنگ رویم غم دل پیش کسان میگوید
فاش کرد آن که ز بیگانه همی بنهفتم
پیش از آنم که به دیوانگی انجامد کار
معرفت پند همیداد و نمیپذرفتم
هر که این روی ببیند بدهد پشت گریز
گر بداند که من از وی به چه پهلو خفتم
آتشی بر سرم از داغ جدایی میرفت
و آبی از دیده همی شد که زمین میسفتم
عجب آن است که با زحمت چندینی خار
بوی صبحی نشنیدم که چو گل نشکفتم
پیش از این خاطر من خانهٔ پرمشغله بود
با تو پرداختمش وز همه عالم رفتم
سعدی آن نیست که درخورد تو گوید سخنی
آن چه در وسع خودم در دهن آمد گفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات و عواطف خود در مواجهه با یک عشق عمیق و دردناک اشاره میکند. او از لحظهای که با آن معشوق آشنا شده، به این فکر کرده که ممکن است گرفتار عشق شود. او میگوید که تا به حال هرگز آشفته نشده، اما اکنون این عشق او را پریشان کرده است. شاعر از غم و رنجی که از این عشق میکشد سخن میگوید و به احساس جدایی و دوری اشاره دارد. او در نهایت به بینندگان و شنوندگان میگوید که آنچه از دلش برمیآید را بیان کرده و از قدرت بیان خود فراتر نمیرود. احساسات او پر از تضاد است، از یک سو عشق و زیبایی را میبیند و از سوی دیگر درد و غم جدایی را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: من همان روزی که آن نشان زیبا را دیدم، به خودم گفتم که ممکن است به دام عشقی بیفتم.
هوش مصنوعی: هرگز در زندگی از چیزی ناراحت یا دلسرد نشدهام، مگر اکنون که به خاطر زیبایی تو مثل موی پریشان، آشفتهام.
هوش مصنوعی: هیچ شکی نیست که این ماجرا به خوبی پیش خواهد رفت، اما باید بدانید که من با ناراحتی از دیدن او روبرو هستم.
هوش مصنوعی: رنگ چهرهام به وضوح نشاندهنده غم درونیم است و این حال من را در برابر دیگران فاش میکند. کسی که این احساسات را بروز داده، خودش برملا کرده که من چه احساسی دارم، حتی اگر هیچکس جز من از آن خبر نداشته باشد.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه کار به جنون و دیوانگی کشیده شود، در مورد شناخت و معرفت نصیحت میکرد و من هیچکدام را قبول نمیکردم.
هوش مصنوعی: هر کس این چهره را ببیند، باید به سرعت دور شود، اگر بداند که من از او به چه دلیلی پنهان شدهام.
هوش مصنوعی: درد جدایی مانند آتش بر سرم میسوزد و اشکهایم همچون آب میریزد و زمین را خیس میکند.
هوش مصنوعی: عجیب این است که باوجود تمام این زحمات، نتوانستم بویی از صبح بگیرم، انگار که مانند گلی نشکفتم.
هوش مصنوعی: پیش از این، ذهن من بسیار مشغول و شلوغ بود، اما با تو به آرامش رسیدم و از همه چیز دور شدم.
هوش مصنوعی: سعدی به این معنا میگوید که او نمیتواند به تو سخنی بگوید که شایستهی تو باشد، بلکه فقط آنچه در توانش بوده و درک کرده را بیان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بر بهشت رخت آن خال که دیدم گفتم
من چو آدم زپی گندم جنت افتم
گفتمش پای بجا طاق منم پیش رخت
ابرویت گفت در این مرحله با تو جفتم
اشک غماز شدش پرده در مردم چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.