گنجور

 
سعدی

تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی

تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی

صد نعره همی‌آیدم از هر بن مویی

خود در دل سنگین تو نگرفت سر موی

بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان

تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی

سرگشته چو چوگانم و در پای سمندت

می‌افتم و می‌گردم چون گوی به پهلوی

خود کشتهٔ ابروی توام من به حقیقت

گر کشتنیم باز بفرمای به ابروی

آنان که به گیسو دل عشاق ربودند

از دست تو در پای فتادند چو گیسوی

تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد

سر بر نگرفتم به وفای تو ز زانوی

بیرون نشود عشق توام تا ابد از دل

کاندر ازلم حرز تو بستند به بازوی

عشق از دل سعدی به ملامت بتوان برد

گر رنگ توان برد به آب از رخ هندوی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل ۶۲۸ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل ۶۲۸ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
فرخی سیستانی

هنگام گلست ای به دو رخ چون گل خود روی

همرنگ رخ خویش به باغ اندر گل جوی

همرنگ رخ خویش تو گل یابی لیکن

همچون گل رخسار تو آن گل ندهد بوی

مجلس به لب جوی برای شمسه خوبان

[...]

منوچهری

دراج کند گرد گیازار تکاپوی

از غالیه عجمی بزده بر سر هر موی

هزمان بکند بانگ نمازی به لب جوی

در سجده رود خیری با لالهٔ خودروی

قطران تبریزی

ای شاه جهانگیر جهاندار جهانجوی

عید است و لب یار و لب جام و لب جوی

از درد و غمان جان و روان تورها یافت

تو ز انده و اندیشه بیاسای و روان جوی

در شدت همی باد بهار آید گه گاه

[...]

مسعود سعد سلمان

از باغ مکن بیش بنفشه که بنفشه

در نسبت زلف تو همی دارد دعوی

اندر دو بناگوش ممال ای پسر آن را

ترسم که رسد زو به بناگوش تو عدوی

باباافضل کاشانی

رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی

مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی

شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا

خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی

از شرم قدت سرو فرومانده به یک جای

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه