مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
که راحت دل امیدوار من دارد
به پای سرو درافتادهاند لاله و گل
مگر شمایل قد نگار من دارد
نشان راه سلامت ز من مپرس که عشق
زمام خاطر بیاختیار من دارد
گلا و تازه بهارا تویی که عارض تو
طراوت گل و بوی بهار من دارد
دگر سر من و بالین عافیت هیهات
بدین هوس که سر خاکسار من دارد
به هرزه در سر او روزگار کردم و او
فراغت از من و از روزگار من دارد
مگر به درد دلی بازماندهام یا رب
کدام دامن همت غبار من دارد
به زیر بار تو سعدی چو خر به گل درماند
دلت نسوخت که بیچاره بار من دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و وابستگی شاعر به معشوق اشاره دارد. شاعر از نسیم صبحگاهی سخن میگوید که بوی محبوبش را به همراه دارد و دل او را آرام میکند. او به زیبایی طبیعت و گل و لاله اشاره میکند که به پای سرو (معشوق) افتادهاند. عشق او به قدری عمیق است که هر نشانی از راه سلامت، به خاطر عشقش است. شاعر به طراوت و زیبایی چهره محبوبش مینگرد و دلهره و فراق را تجربه میکند. در نهایت، او به بار سنگینی که عشق بر دوش او گذاشته اشاره کرده و به حالتی از ضعف و درماندگی میرسد.
هوش مصنوعی: آیا نسیم صبح بوی محبوب من را دارد که دل امیدوار من را راحت کرده است؟
هوش مصنوعی: لاله و گل به پای درخت سرو افتادهاند، چون شمایل و زیبایی قد و قامت نگار من را ندارند.
هوش مصنوعی: به من نگو که چطور باید راه سالمی را پیدا کنم، چون عشق کنترل و اختیار ذهن من را در دست گرفته است.
هوش مصنوعی: تو همان گل و بهار تازهای هستی که چهرهات مانند گلها زیبا و خوشبو است.
هوش مصنوعی: دیگر سرم و جایی که آرامش داشته باشم، نمیشود که به این آرزو فکر کنم، زیرا آرامش من در خاک من است.
من عمر خود را بیهوده در راه عشق او سپری کردم اما او از من و زندگی من فارغ و بی خبر است
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که به حال دل سوخته من توجه کند یا اینکه آیا کسی هست که در مسیر زندگیاش، یاد و اثر من را داشته باشد؟
هوش مصنوعی: سعدی مانند خر زیر بار تو مانده و در گل به دام افتاده است، اما دل تو برای او نسوخت که او بیچاره بار سنگین من را تحمل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بگو بدانکه چون من عشق یار من دارد
که پادشاهی خوبان نگار من دارد
ببوی او بگلستان شدم ندیدم هیچ
بغیرلاله که رنگی زیار من دارد
عجب مدار که برگیردم زپشت زمین
[...]
ز عقدهها که فلک نذر کار من دارد
شکفتهام، که غم روزگار من دارد
شود چو محو تماشای یار، داغ شوم
که حیرت آینه را در شمار من دارد
نیافت در چمنم سبزهای که زرد کند
[...]
به جز میی که لب لعل یار من دارد
کدام باده علاج خمار من دارد
به من چه لطف بت میگسار من دارد
که مست خفته و سر در کنار من دارد
روا مدار به خود ناامیدیم که ز تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.