دلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
طریق مردم هشیار بر نمیگیرد
بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر
که جان من دل از این کار بر نمیگیرد
همیگدازم و میسازم و شکیباییست
که پرده از سر اسرار بر نمیگیرد
وجود خسته من زیر بار جور فلک
جفای یار به سربار بر نمیگیرد
رواست گر نکند یار دعوی یاری
چو بار غم ز دل یار بر نمیگیرد
چه باشد ار به وفا دست گیردم یک بار
گرم ز دست به یک بار بر نمیگیرد
بسوخت سعدی در دوزخ فراق و هنوز
طمع ز وعده دیدار بر نمیگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهندهی درد و رنج عاشق است که از هوس و عشق یار رهایی ندارد. شاعر از بلای عشق گلهمند است و میگوید که جانش نمیتواند از این احساسات آزاد شود. وی به ناله و صبر در برابر مشکلات اشاره میکند و بیان میکند که حتی اگر یار بر او فریبی بیندازد، عواطفش تغییر نخواهد کرد. شاعر به وضعیت خود و بار سنگین غم اشاره میکند و از نداشتن وفا و یاری یار مینالد. در نهایت، او به وضعیت اسفناک خود در دوری از یار اشاره میکند و میگوید همچنان به وعدهی ملاقات امیدوار است.
هوش مصنوعی: دل من نمیتواند به راحتی از شوق و اشتیاق یار دست بکشد و از راه کسانی که هوشیار و عاقل هستند پیروی کند.
خدایا، تو خود عشق را که بلای جان ما شده است، از جان ما قطع کن، زیرا جان قادر نیست که از عشق دل بر دارد. [بر گرفتن: برداشتن.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
لحظه به لحظه آب می شوم و با این حال می سوزم و اگر پرده از روی کارم بر نمی افتد، به دلیل صبر و شکیبایی است. [ گداختن: ذوب شدن و سوختن / ساختن: تحمل و مدارا کردن / کنایه: پرده از سر اسرار بر گرفتن (اسرار را فاش کردن) ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
جسم مجروحم ستم چرخ را مثل باری بر دوش دارد و دیگر نمی تواند جفای یار را افزون بر بار جفای فلک است تحمل نماید. [خسته: مجروح و آزرده و فرسوده / سربار: باری که بر سرِ بار بسیار افزایند. / تشبیه: جور به بار "اضافهٔ تشبیهی"] - منبع: شرح غزلهای سعدی
وقتی که دوست بار غم را از دل یار خویش بر نمی دارد، شایسته است که دعوی یاری نکند. [تشبیه: غم به بار / آرایهٔ تکرار: یار ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
اکنون که یار یکسره از من دست بر نمی دارد و ترکم نمی کند، چه می شود اگر از سر مهر ورزی یکبار به حمایتم بر خیزد و از من دستگیری نماید؟ [وفا: وعده به جا آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و پیمان، ثبات در قول و سخن / گرم ز دست به یکبار بر نمی گیرد : اگر مرا یکباره رها نمی کند و از من دست نمی کشد./ کنایه: دست گرفتن (یاری و کمک کردن )] - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوش مصنوعی: سعدی در آتش جدایی بسیار رنج میکشد و همچنان از امید به دیدار دوباره دست برنمیدارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کسی سر از قدم یار برنمیگیرد
که جان دهد دل از این کار برنمیگیرد
تو برق عالم اسراری و عجب که ز تو
شرر به پرده اسرار برنمیگیرد
عبث به چشم تو گفتم که خون خلق مخور
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.