گنجور

 
سعدی

تو مپندار کز این در به ملامت بروم

دلم اینجاست بده تا به سلامت بروم

ترک سر گفتم از آن پیش که بنهادم پای

نه به زرق آمده‌ام تا به ملامت بروم

من هوادار قدیمم بدهم جان عزیز

نو ارادت نه که از پیش غرامت بروم

گر رسد از تو به گوشم که بمیر ای سعدی

تا لب گور به اعزاز و کرامت بروم

ور بدانم به در مرگ که حشرم با توست

از لحد رقص کنان تا به قیامت بروم