کدام کس به تو ماند که گویمت که چون اویی؟
ز هر که در نظر آید گذشتهای به نکویی
لطیفجوهر و جانی غریبقامت و شکلی
نظیفجامه و جسمی بدیعصورت و خویی
هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق
غلام مجلس آنم که شمع مجلس اویی
ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی
تو آب چشمهٔ حیوان و خاک غالیهبویی
تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت؟
تو حال تشنه ندانی که بر کنارهٔ جویی
صبای روضهٔ رضوان ندانمت که چه بادی
نسیم وعدهٔ جانان ندانمت که چه بویی
اگر من از دل یکتو برآورم دم عشقی
عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی
به کس مگوی که پایم به سنگ عشق برآمد
که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی؟
دلی دو دوست نگیرد دو مهر دل نپذیرد
اگر موافق اویی به ترک خویش بگویی
کنونم آب حیاتی به حلق تشنه فروکن
نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی
به اختیار تو سعدی چه التماس برآید
گر او مراد نبخشد تو کیستی که بجویی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۳
هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق
غلام مجلس آنم که شمع مجلس اویی
هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق
غلام دولت آنم که شمع مجلس اویی
دلا، پیام من و او، اگر به هم تو نگویی
بگو به جز تو که گوید؟ تو محرم من و اویی!
برو چو بوی گلت، سوی گلشنی بتماشا؛
گلی که از چی او چشم بلبلی است نبویی
دلم که بردی و بی قدرداریش، بود آن دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.