چه کسی؟ که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد
که نه در تو باز ماند مگرش بصر نباشد
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
مکن ار چه میتوانی که ز خدمتم برانی
نزنند سائلی را که دری دگر نباشد
به رهت نشسته بودم که نظر کنی به حالم
نکنی که چشم مستت ز خمار بَر نباشد
همه شب در این حدیثم که خنک تنی که دارد
مژهای به خواب و بختی که به خواب در نباشد
چه خوش است مرغ وحشی که جفای کس نبیند
من و مرغ خانگی را بکشند و پَر نباشد
نه من آن گناه دارم که بترسم از عقوبت
نظری که سر نبازی ز سر نظر نباشد
قمری که دوست داری همه روز دل بر آن نه
که شبیت خون بریزد که در او قمر نباشد
چه وجود نقش دیوار و چه آدمی؟ که با او
سخنی ز عشق گویند و در او اثر نباشد
شب و روز رفت باید قدم روندگان را
چو به مأمنی رسیدی دگرت سفر نباشد
عجب است پیش بعضی که تَر است شعر سعدی
ورق درخت طوبیست چگونه تر نباشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به تنهایی و جدایی عاطفی دارد. شاعر به این میپردازد که در absence از عشق و توجه، هیچ امیدی به زندگی وجود ندارد. او از این مینویسد که هیچکس نمیتواند در قلب کسی جایی داشته باشد مگر در نظر او، و این جدایی مانع از دوستی و مهربانی میشود. هرچند شاعر در این احساسات غمگین است، ولی به نوعی در تلاش است تا به عشق و زیباییهای آن اشاره کند. او همچنین به نوعی احساس تحسر و ناامیدی از نبودن عشق و بیتوجهی معشوقش ابراز میکند. در نهایت، شعر با تأکید بر اهمیت عشق و تعامل به پایان میرسد و به زیباییهای طبیعت و زندگی اشاره میکند.
به تو بر: بر تو / نظر: نگاه / بازماندن: عاجز و ناتوان و حیران شدن / بصر: بصیرت و بینایی / تناسب: نظر، بصر. / معنی: تو کیستی که هیچ کس نمیتواند به تو بنگرد و متحیر و سرگردان نشود؟ بیتردید آن که بر تو نظر افکند و حیران نگردد بصیر نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مهربانی: محبت و عاشقی / معنی: اینکه ما در راه تو جان ببازیم و تو از ما خبری نداشته باشی، نه با شیوهٔ دوستی سازگار است و نه با شرط مهرورزی و مهربانی. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خدمت: درگاه و پیشگاه / سایل: خواهنده و گدا / آرایه جناس قلب: ار، را / معنی: اگرچه قادری گدایان کویت را بزنی و برانی اما چنین مکن؛ زیرا گدایی را که در دیگری نمیداند، از درگاه راندن از جوانمردی به دور است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
نظر: نگاه، توجه و عنایت ٫ چشم مست: چشم زیبا و خمار ٫ برنبودن: باز نبودن / تناسب: نظر و چشم، مست و خمار / معنی: من بر سر راهت نشسته بودم تا بر حال زارم نظری بیفکنی و تو از آن روی که چشم مستت از خماری گشوده نمیشود به من ننگریستی. - منبع: شرح غزلهای سعدی
همه شب: سراسر و تمام شب، هر شب ٫ حدیث: سخن، گفتگو ٫ خنک: صوت است، خوشا و نیکا ٫ بخت: سعادت و اقبال / کنایه: در خواب نبودن بخت (بیدار بخت و سعادتمند بودن) / معنى: تمام طول شب را با خود چنین میگویم: خوشا به حال آن زیبارویی که مژگانش به خواب رفته اما خود بختی بیدار دارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مرغ وحشی: پرندگان غیر اهلی که اُنسی به جایی ندارند ٫ مرغ خانگی: پرنده و مرغ اهلی که در خانهها پرورده میشود. ٫ معنی: خوشا به حال مرغ وحشی که جفای کسی را تحمل نمیکند! اما من همانند مرغ خانگی هستم که ستم میبیند، ولی پر پرواز و گریختن ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
عقوبت: کیفر و جزا / نظر: (اول) نگاه ٫ از سر نظر نبودن: از روی بصیرت و آگاهی نبودن / کنایه: سر باختن (جانبازی کردن، خود را در راه کسی فدا کردن) ٫ جناس تام بین دو «نظر» / آرایهٔ التفات: از متکلم (گناه دارم) به مخاطب (سر نبازی) / معنی: من از آن گناهکارانی که از عقوبت بیم دارند نیستم. آن نگاهی که به معشوق میکنی و در آن راه سر نمیبازی، آن نگاه از سر بصیرت و آگاهی نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
همه روز: سراسر روز، هر روز / نوعی رد الصدر على العجز: قمر ٫ استعارهٔ مصرحه: قمر (اول) (معشوق) ٫ کنایه: دل بر چیزی نهادن ( عاشق و گرفتار شدن) ٫ تضاد: روز، شب / معنی: تمام روز را به معشوقی که چون ماه میدرخشد دل ببند و بدو بپرداز؛ زیرا او تو را در شبی ظلمانی که ماهی در آن نمیدرخشد، از فراق خواهد کشت. - منبع: شرح غزلهای سعدی
معنی: اگر با آدمی حدیث عشق بگویند و متأثّر نگردد، میان او با نقش دیوار فرقی نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مأمن: جای امن و آسایش / کنایه: روندگان (سالکان طریقت عاشقان) / معنی: پیوسته باید از روندگان راه طریقت عشق پیروی نمایی تا به مقام امن و آسایش برسی، از آن پس است که دیگر نیازی به ادامه سفر نداری. - منبع: شرح غزلهای سعدی
تر: با طراوت و تازه / ورق: برگ / طوبی: -> ۹۴٫۱ / معنی: در نگاه برخی از مخاطبان، شعر سعدی، تر و نغز بودن آن موجب تعجّب گشته است. شعر سعدی مثل برگ درخت طوبی است، پس چگونه می تواند تر و تازه نباشد؟! - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۲
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
همین شعر » بیت ۲
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
دل اوحدی شکستن، ز میانه دور جستن
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
همین شعر » بیت ۲
نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی
که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد
دل دردمند خواجو به خدنگ غمزه خستن
نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد
برود شبی و ما را خبر از سحر نباشد
ز سر کرشمه هر دم گذری به سوی دیگر
به دو رخ تو همچو ماهی، به منت گذر نباشد
رسدت بر اوج خوبی، اگر آفتاب گردی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.