ندانم از من خستهجگر چه میخواهی؟
دلم به غمزه ربودی، دگر چه میخواهی؟
اگر تو بر دلِ آشفتگان ببخشایی
ز روزگارِ من آشفتهتر چه میخواهی؟
به هرزه عمرِ من اندر سرِ هوای تو شد
جفا ز حد بگذشت ای پسر! چه میخواهی؟
ز دیده و سرِ من آن چه اختیارِ تو است
به دیده هر چه تو گویی، به سر چه میخواهی؟
شنیدهام که تو را التماسِ شعرِ رهیست
تو کآن شهد و نباتی، شکر چه میخواهی؟
به عمری از رخِ خوبِ تو بردهام نظری
کنون غرامتِ آن یک نظر چه میخواهی؟
دریغ نیست ز تو هر چه هست سعدی را
وی آن کند که تو گویی، دگر چه میخواهی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس ناامیدی و سردرگمی خود را نسبت به معشوق ابراز میکند. او از معشوق میپرسد که چه خواستهای از او دارد و چرا دل او را به درد آورده است. شاعر نگران است که آیا معشوق به قلب آشفتگان رحم خواهد کرد و در برابر محنتهای زندگی او، چه انتظاری دارد. شاعر به خاطر عشقش عمرش را بیهوده سپری کرده و از معشوق میخواهد که به او پاسخ دهد و روشن کند که چه میخواهد. در نهایت، او به زیبایی معشوق اشاره میکند و از او میخواهد که برای یک بار هم که شده، به او نگاه کند.
هوش مصنوعی: نمیدانم که تو، با این دلخوری و نارضایتی از من، چه چیزی را طلب میکنی. من که با ناز و کرشمهات قلبم را تسخیر کردی، حالا چه چیزی از من میخواهی؟
هوش مصنوعی: اگر تو بر دلهای نگران و پریشان رحم کنی، دیگر از روزگار آشفتهام چه انتظاری میتوان داشت؟
هوش مصنوعی: عمر من بیهوده و بیهدف صرف آرزوی تو شده و به حدی از سختی و مشکلات رسیده که دیگر طاقتفرساست، ای پسر! تو چه چیزی میخواهی؟
هوش مصنوعی: آنچه در دلم و افکارم هست در دست توست؛ به من بگو هر چه میخواهی ببینم، اما برای خودت چه قصدی داری؟
هوش مصنوعی: گفتهاند که تو به شعر و هنر علاقهمندی و نیازی به چیزهای شیرین و خوشمزه نداری؛ پس چرا میخواهی شکر و شیرینی؟
هوش مصنوعی: من سالها به چهره زیبا و محبوب تو نگاه کردهام، حالا برای آن یک نگاه، چه بهایی میخواهی؟
هوش مصنوعی: هیچچیز از تو دور نیست، هر آنچه که برای سعدی گفتهای، او همان را انجام میدهد. حالا چه چیزی دیگری میخواهی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تو ای دو دیده بگو کز جگر چه میخواهی
تمام خون شد و آمد دگر چه میخواهی
ز هجر دیده یعقوب بستی ای یوسف
دگر ز جان پدر ای پسر چه میخواهی
ز مصر قند چه خواهی و شکر از اهواز
[...]
چه خواهی از دل من، ای عجوزهٔ دنیا!
طلاق گفتمت از من دگر چه میخواهی
مرا که نیست خبر از جحیز و زینت تو
دگر ز جان من بی خبر، چه میخواهی
به گوی ظالم از این دربه در چه میخواهی
از این ستمزده خون جگر چه میخواهی
دگر ز جان من ای سیمبر چه میخواهی؟
ربودهای دل زارم دگر چه میخواهی؟
مریز دانه که ما خود اسیر دام توایم
ز صید طایر بی بال و پر چه میخواهی؟
اثر ز ناله خونیندلان گریزان است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.