کسی که روی تو دیدهست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند
هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد
دلش ببخشد و بر جانت آفرین خواند
اگر به دست کند باغبان چنین سروی
چه جای چشمه که بر چشمهات بنشاند
چه روزها به شب آورد جان منتظرم
به بوی آن که شبی با تو روز گرداند
به چند حیله شبی در فراق روز کنم
و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند
جفا و سلطنتت میرسد ولی مپسند
که گر سوار براند پیاده درماند
به دست رحمتم از خاک آستان بردار
که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند
چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را
حدیث دوست بگویش که جان برافشاند
پیام اهل دل است این خبر که سعدی داد
نه هر که گوش کند معنی سخن داند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره شدت عشق و نیازی که به معشوق دارد صحبت میکند. او میگوید که هر کس زیبایی معشوق را ببیند، دیگر نمیتواند دل از او بر کند. حتی اگر معشوق روی خود را بپوشاند، این عشق و جذبه به حدی است که نمیتوان آن را پنهان کرد. شاعر به سختیهای انتظار و دوری از معشوق اشاره میکند و میگوید که دل آدمی در برابر زیبایی او تسلیم میشود. او در نهایت به این نکته میرسد که عشق واقعی نیاز به فدای عاشق دارد و در این میان فقط اہل دل میتوانند معنای واقعی عشق را درک کنند.
هوش مصنوعی: کسی که چهره تو را دیده، حال و روز من را میداند؛ زیرا هر کس که عاشق تو شود، تحمل و صبر برایش امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: اگر تو روی خود را بپوشانی، ممکن نیست که کسی بتواند از دیدن تو چشم بپوشد.
هوش مصنوعی: هر موجودی که جمال (زیبایی) تو را ببیند، قلبش را به تو هدیه میدهد و جانش را در ستایش تو نثار میکند.
هوش مصنوعی: اگر باغبان بتواند چنین درخت بلند و زیبایی را پرورش دهد، دیگر چه نیازی به چشمههای زیباست که بر چشمانت بتابد؟
هوش مصنوعی: چه روزهایی را به شب گذراندم و جانم در انتظار است، به یاد بوی آن شب که با تو بودم و روز را به شب تبدیل کرد.
هوش مصنوعی: با ترفندهای مختلف، شبی را در دوری تو سپری میکنم و اگر در آن روز تو را نبینم، آن روز نیز همانند شب خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگرچه سلطنت و سختگیری تو به من میرسد، اما قبول نکن که کسی بر اسب سوار باشد و دیگری پیاده باقی بماند.
هوش مصنوعی: لطفاً دست رحمتت را به من برسان و مرا از خاک و ذلت بیرون بیاور، زیرا اگر ما را به حال خودمان رها کنی، هیچکس به ما توجهی نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: نیاز نیست برای کشتن عاشق، از شمشیر استفاده کنیم؛ بلکه کافی است درباره دوستی صحبت کنیم که جان را به عشق میدهد.
هوش مصنوعی: این خبر از سوی اهل دل است که سعدی به ما میدهد؛ اما هر کسی که گوش میدهد، لزوماً نمیتواند معنی واقعی آن را بفهمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۹
چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را
حدیث دوست بگویش که جان برافشاند
چه حاجت است به شمشیر قتل عاشق را
که نیم جان مرا یک کرشمه بس باشد
مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
ز من مگرد که احوال تو بگرداند
در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند
اگر ندانی حال دلم روا باشد
[...]
خدای داند معنی میان نطفه نهادن
به دست مرد جز این نیست کآب نطفه براند
از آفتاب وهوا دان که تخم یابد بالش
ز برزگر چه برآید جز آنکه تخم فشاند
حلال زادهٔ صورت چه سودمند که فعلش
[...]
خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین
که عقل محض سلیمان ثانیت خواند
تویی که پنجه زور آزمای کین توزت
به قهر جرم زمین را ز جا بجنباند
سنان رمح تو بالا نشین شده چه عجب
[...]
ایا شهی که ضمیرت بچشم گوشۀ فکر
رموز غیب ز لوح ازل فروخواند
نسیم لطف تو اومید را روان بخشد
خیال تیغ تو اندیشه را بسوزاند
زهر زمین که غبار نیاز برخیزد
[...]
پناه تیغ و قلم آفتاب مشرق ملک
توئی که نور تو خورشید را بپوشاند
توئی که حرف مدیر تو هر سحر، گیتی
برای رفع حوادث بر آسمان خواند
کنار بحر زند موج ز آب دیده ی ابر
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۱ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.