به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
امید نیست که دیگر به عقل بازآید
کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید
قضا همیبردش تا به چنگ باز آید
ندانم ابروی شوخت چگونه محرابیست
که گر ببیند زندیق در نماز آید
بزرگوار مقامی و نیکبخت کسی
که هر دم از در او چون تویی فراز آید
ترش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی
که از دهان تو شیرین و دلنواز آید
بیا و گونه زردم ببین و نقش بخوان
که گر حدیث کنم قصهای دراز آید
خروشم از تف سینهست و ناله از سر درد
نه چون دگر سخنان کز سر مجاز آید
به جای خاک قدم بر دو چشم سعدی نه
که هر که چون تو گرامی بود به ناز آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و عشقورزی است که به دنیای عرفان و معنویت اشاره دارد. شاعر میگوید هر کس به دنیای عشق وارد شود، دیگر نمیتواند به عقل و منطق بازگردد. او از قهر و جدایی صحبت میکند و به حالت خود اشاره میکند که در جمع دلدادگان، تنها درد و رنج میبیند. شاعر از زیبایی و مقام والای محبوبش میگوید و چقدر برایش ارزشمند است. او در نهایت از محبت و شیرینی عشق صحبت میکند، هرچند که در پس آن درد و رنج نیز نهفته است. در کل، شعر بیانگر عشق عمیق و دردناک و زیباییهای آن است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به محله عاشقان و زیباییهای دلفریب وارد شود، دیگر امیدی نیست که به عقل و تدبیر خود بازگردد.
هوش مصنوعی: پرندهای که دیگر نمیتواند به لانهاش برگردد، سرنوشت او را به جایی میبرد تا به دام شکارچی بیفتد.
هوش مصنوعی: نمیدانم ابروی زیبا و جذاب او چگونه مکانی مقدس است که اگر ستودهای ببیند، در حالت نماز وارد میشود.
هوش مصنوعی: شخصی که در زندگیاش همواره افرادی چون تو در نزدیکیاش حضور دارند و به او سر میزنند، بسیار با عظمت و نیکبخت است.
هوش مصنوعی: ناراحت نمیشوم اگر به من پاسخهای نامطلوب بدهی، زیرا کلام تو برایم دلپذیر و خوشایند است.
هوش مصنوعی: بیا و به چهره زرد من نگاه کن و نشانهها را بخوان، زیرا اگر بخواهم داستانی را روایت کنم، بسیار طولانی خواهد شد.
هوش مصنوعی: من از دردی که در سینهام دارم فریاد میزنم و نالهام ناشی از درد واقعی است، نه مثل دیگر حرفها که فقط از روی خیال و مجاز بیان میشوند.
هوش مصنوعی: به جای اینکه بر زمین قدم بگذاری، باید بر روی چشمان سعدی قدم بگذاری، زیرا هر کس که مانند تو با ارزش و محترم باشد، حق دارد به ناز و لذت زندگی کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اگر بمهر من آن ماه را نیاز آید
چنانکه زود برفتست زود باز آید
برزم رفت و بسی رنج نابسازی کرد
رسد بباده خوری باز بزم ساز آید
همی دهیم براه فراز کردن چشم
[...]
تویی ، شها ، که بتو چرخ را نیاز آید
ببارگاه تو اقبال در نماز آید
زطبع دشمن جاهت سموم غم خیزد
ز رشح خدمت صدرت نسیم ناز آید
ز عون تیغ تو ملت بانتظام رسد
[...]
بدین امید به سر شد دریغ عمر عزیز
که آنچه در دلم است از درم فراز آید
امید بسته بر آمد ولی چه فایده زانک
امید نیست که عمر گذشته باز آید
زهی مراد اگر از دست رفته بازآید
به دست وانۀ امّیدِ من چو بازآید
ستیزِ عیب کنان را وفایِ عهد کند
خلافِ مدّعیان را به صلح بازآید
مرا ز من بستاند زبس که بنوازد
[...]
بخشم رفته ما گر بصلح باز آید
سعادت ابدی از درم فراز آید
حکایت شب هجر و حدیث طره دوست
اگر سواد کنم قصه ئی دراز آید
چو یاد قامت دلجوی او کند شمشاد
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.