لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
سعدی

به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید

امید نیست که دیگر به عقل بازآید

کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید

قضا همی‌بردش تا به چنگ باز آید

ندانم ابروی شوخت چگونه محرابیست

که گر ببیند زندیق در نماز آید

بزرگوار مقامی و نیکبخت کسی

که هر دم از در او چون تویی فراز آید

ترش نباشم اگر صد جواب تلخ دهی

که از دهان تو شیرین و دلنواز آید

بیا و گونه زردم ببین و نقش بخوان

که گر حدیث کنم قصه‌ای دراز آید

خروشم از تف سینه‌ست و ناله از سر درد

نه چون دگر سخنان کز سر مجاز آید

به جای خاک قدم بر دو چشم سعدی نه

که هر که چون تو گرامی بود به ناز آید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل ۲۸۴ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۸۴ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
قطران تبریزی

اگر بمهر من آن ماه را نیاز آید

چنانکه زود برفتست زود باز آید

برزم رفت و بسی رنج نابسازی کرد

رسد بباده خوری باز بزم ساز آید

همی دهیم براه فراز کردن چشم

[...]

وطواط

تویی ، شها ، که بتو چرخ را نیاز آید

ببارگاه تو اقبال در نماز آید

زطبع دشمن جاهت سموم غم خیزد

ز رشح خدمت صدرت نسیم ناز آید

ز عون تیغ تو ملت بانتظام رسد

[...]

سعدی

بدین امید به سر شد دریغ عمر عزیز

که آنچه در دلم است از درم فراز آید

امید بسته بر آمد ولی چه فایده زانک

امید نیست که عمر گذشته باز آید

حکیم نزاری

زهی مراد اگر از دست رفته بازآید

به دست وانۀ امّیدِ من چو بازآید

ستیزِ عیب کنان را وفایِ عهد کند

خلافِ مدّعیان را به صلح بازآید

مرا ز من بستاند زبس که بنوازد

[...]

خواجوی کرمانی

بخشم رفته ما گر بصلح باز آید

سعادت ابدی از درم فراز آید

حکایت شب هجر و حدیث طره دوست

اگر سواد کنم قصه ئی دراز آید

چو یاد قامت دلجوی او کند شمشاد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه