آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست
ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار
فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست
داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا
گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست
گر متفرق شود خاک من اندر جهان
باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست
گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل
روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست
هر غزلم نامهایست صورت حالی در او
نامه نوشتن چه سود چون نرسد سوی دوست
لاف مزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر
سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت به عشق و دوستی میپردازد و با زبانی محصورکننده و احساسی، وجود محبوب را سرمنشأ حیات و خرمی میداند. او میگوید که هیچ درد و رنجی جز به خاطر فاصله از دوست وجود ندارد و همه زیباییها و خوشیها در سایه وجود محبوب است. محبت و عشق به دوست به قدری عمیق است که حتی در صورت مرگ یا جدایی، شاعر اطمینان دارد که ارتباطش با دوست برقرار خواهد ماند. در نهایت، شاعر بر این باور است که شعر و هنرش تنها وسیلهای برای ابراز عشق به دوست است و بدون او، هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: خاک سر کوی محبوبم برای من مانند آب حیات است. حتی اگر در دو جهان شادی وجود داشته باشد، تنها غم دوری از چهره دوست برایم اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: در این شهر جز زیباییهای زلف یار چیزی نمیشنوی و در دنیا جز جذابیت و ناز ابروی دوست چیزی نمیبینی.
هوش مصنوعی: چه دارویی میتواند عشق را درمان کند، در حالی که زهرِ زیبا شدن از دستان معشوق جان میگیرد؟ و چه مرهمی برای دلسوختگان وجود دارد وقتی زخمها از بازوی دوست به جان مینشیند؟
هوش مصنوعی: اگر دوستم مرا بپذیرد، من گوش به او میسپارم و تا روز قیامت به دوستیاش ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: اگر خاک من در دنیا پراکنده شود، باد نمیتواند گرد من را از کوی دوست ببر د.
هوش مصنوعی: اگر در شب جدایی، مرگ به سراغم بیاید، روز قیامت در کنار دوستم چادری برپا خواهم کرد.
هوش مصنوعی: هر غزل من مانند نامهای است که وضعیت من را بیان میکند. اما نوشتن این نامه چه فایدهای دارد اگر به دست دوست نرسد؟
هوش مصنوعی: سعدی، اینجا میگوید که به bragging یا خودستایی نپرداز. شعر و هنر تو آنقدر زیبا و جذاب است که خودشان قدرت سحر کردن دارند. غمزه و جذابیت محبوبت هم نمیتواند به معنای واقعی، کسی را فریب دهد یا سحر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
آفتِ جانِ من است طرّۀ جادوی دوست
کرد مرا جفتِ غم طاقِ دو ابرویِ دوست
رهزنِ خون ریز کیست غمزۀ غمّاز یار
دامِ دل آویز چیست حلقۀ گیسویِ دوست
غارتِ جان می کند در حرمِ دل مگر
[...]
عمر به پایان رسید در هوس روی دوست
برگ صبوری کراست بی رخ نیکوی دوست
گر همه عالم شوند منکر ما، گو، شوید
دور نخواهیم شد ما ز سر کوی دوست
قبله اسلامیان کعبه بود در جهان
[...]
غیرت طوبی بود، قامت دلجوی دوست
رشک ریاض جنان، خاک سر کوی دوست
قید غلایق گسست، قوّت بازوی عشق
حجاب هستی به سوخت، تجلّی روی دوست
سلسلهٔ کائنات، جمله به رقصند و هست
[...]
بسکه شدم سالها معتکف کوی دوست
کس ندهد امتیاز روی من از روی دوست
در حرم دلنواز از دل و جان بی نیاز
هست سر من بناز بر سر زانوی دوست
هندو و خورشید من هر دو بدار دلست
[...]
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۱۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.