گنجور

 
سعدی

تَرَحَّمْ ذِلَّتی یا ذَا المعالی

وَ واصِلْنی اِذا شَوَّشْتَ حالی

أَلا یا ناعِسَ الطَّرْفَینِ سَکْریٰ

سَلِ السَّهْرانَ عَنْ طولِ اللَّیالی

ندارم چون تو در عالم دگر دوست

اگرچه دوستی دشمن‌فعالی

کَمالُ الحُسْنِ فِی الدُّنْیا مَصونٌ

کَمِثْلِ البَدْرِ فی حَدِّ الکَمالِ

مرکب در وجودم همچو جانی

مُصَوَّر در دماغم چون خیالی

فَماذَا النَّوْمُ؟ قیلَ النَّوْمُ راحَه

وَ ما لِی النَّوْمُ فی طولِ اللَّیالی

دمی دلداری و صاحب دلی کن

که برخور بادی از صاحب جمالی

ألَمْ تَنْظُرْ إلی عَیْنی وَ دَمْعی؟

تَرَی فِی البَحْرِ أصْدافَ اللَّآلی

به گوشت گر رسانم نالهٔ زار

ز درد نالهٔ زارم بنالی

لَقَدْ کَلَّفْتَ ما لَمْ أقْوَ حَمْلاً

وَ ما لی حیلَةٌ غَیْرُ احْتِمالی

که کوته باد چون دست من از دوست

زبان دشمنان از بدسگالی

اَلا یا سالیاً عَنّی تَوَقَّفْ

فَما قَلْبُ المُعَنّیٰ عَنْکَ سالٍ

به چشمانت که گرچه دوری از چشم

دل از یاد تو یک دم نیست خالی

مَنَعْتُ النّاسَ یَسْتَسْقون غَیْثاً

أنِ اسْتَرْسَلْتُ دَمْعاً کَاللَّآلی

جهانی تشنگان را دیده در توست

چنین پاکیزه پندارم زلالی

وَ لی فیکَ الإِرادَه فَوْقَ وَصْفٍ

وَ لَکِنْ لَمْ تُرِدْنی؛ مَا احتیالی؟

چه دستان با تو درگیرد چو روباه

که از مردم گریزان چون غزالی

جَرَتْ عَیْنایَ مِنْ ذِکْراکَ سَیْلاً

سَلِ الجیرانَ عَنّی ما جَرَی لی

نمایندت به هم خلقی به انگشت

چو بینند آن دو ابروی هلالی

حِفاظی لَمْ یَزَلْ ما دُمْتُ حَیّاً

وَ لَوْ اَنْتُمْ ضَجِرْتُمْ مِنْ وِصالی

دلت سخت است و پیمان اندکی سست

دگر در هر چه گویم بر کمالی

اِذا کانَ افْتِضاحی فیکَ حُلْواً

فَقُلْ لی ما لِعَذّالی؟ وَ ما لی؟

مرا با روزگار خویش بگذار

نگیرد سرزنش در لاابالی

تَرانی ناظِماً فِی الوجْدِ بَیْتاً

وَ طَرْفی ناثِرٌ عِقْدَ اللَّآلی

نگویم قامتت زیباست یا چشم

همه لطفی و سرتاسر جمالی

وَ اِنْ کُنْتُمْ سَئِمْتُمْ طولَ مکْثی

حَوالَیکُمْ، فَقَدْ حانَ ارْتِحالی

چو سعدی خاک شد سودی ندارد

اگر خاک وی اندر دیده مالی

 
 
 
غزل ۵۹۴ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اشکالات خوانش

آقای محمدی
بیت 4 مَصونٌ باید با تنوین خوانده شود چون مصرع فرد است
بیت 10 مصرع دوم غیرُ چون صفت است مرفوع است اما منصوب خوانده شده (غیرَ)
بیت 14 یَسْتَسْقَون به ضم ق خوانده شده
بیت 16 مصرع اول وَصْفٍ به شکل وصفی خوانده شده است اما چون مصرع فرد است باید با تنوین خوانده شود.
بیت 20 مصرع دوم ضَجِرْتُمْ به فتح ج خوانده شده است معنای ضَجَرَ با ضَجِرَ متفاوت است و در اینجا چون معنی دلخوری و خسته شدن و روی‌گردانی است باید با کسره باشد.
بیت 22 مصرع اول افْتِضاحی به فتح ت خوانده شده است اما چون مصدر باب افتعال است ت کسره دارد - حُلْواً به شکل حُلّوا خوانده شده است که معنا را کامل متفاوت می کند (حلّوا فعل امر است) - در مصرع دوم عَذّالی به ضم عین (عُذّالی) خوانده شده است

اشکالات خوانش

خانم عندلیب
بیت 2 مصرع اول الطَّرْفَینِ مثنی است و باید با کسر نون خوانده شود با فتح خوانده شده
بیت 4 مصرع اول حسنِ با فتح (حُسنَ) خوانده شده – مَصونٌ باید با تنوین خوانده شود چون مصرع فرد است – البَدْرِ مضاف الیه و مجرور است ولی منصوب خوانده شده است.
بیت 6 هر سه کلمه النَّوْمُ باید مرفوع خوانده شوند (در مورد اول و سوم مبتدا مرفوع هستند و در مورد دوم، نایب فاعل) اما هر سه مورد منصوب خوانده شده است.
بیت 7 صاحِب به فتح ح خوانده شده است.
بیت 8 البَحْرِ به صورت منصوب (البحرَ) خوانده شده است.
بیت 10 حیلَةٌ با ضمیر خوانده شده (حیلهُ «حیلهو»)
بیت 12 المُعَنّیٰ به صورت مُعانی خوانده شده است.
بیت 14 مصرع دوم اسْتَرْسَلْتُ به صورت مخاطب خوانده شده (اسْتَرْسَلْتَ)
بیت 16 مصرع اول وَصْفٍ به شکل وصفی خوانده شده است اما چون مصرع فرد است باید با تنوین خوانده شود.
بیت 18 مصرع دوم سَلِ به فتح ل خوانده شده است.
بیت 20 مصرع دوم ضَجِرْتُمْ به فتح ج خوانده شده است معنای ضَجَرَ با ضَجِرَ متفاوت است و در اینجا چون معنی دلخوری و خسته شدن و روی‌گردانی است باید با کسره باشد.
بیت 22 مصرع اول افتضاحی با حرف قاف خوانده شده است که با تحقیقات مفصلی که داشتم هیچ معنایی ندارد - حُلْواً به شکل حُولوا خوانده شده است که معنایی ندارد - در مصرع دوم عَذّالی به ضم عین (عُذّالی) خوانده شده است. (عُذّال جمع است)
بیت 26 مصرع دوم ارْتِحالی به فتح ت (ارْتَحالی) خوانده شده است.

اشکالات خوانش

خانم تهرانی نسب
بیت 2 مصرع اول سَکْریٰ باید با الف (سکرا) خوانده شود ولی با ای خوانده شده است.
بیت 4 مصرع اول مَصونٌ باید با تنوین خوانده شود چون مصرع فرد است
بیت 10 مصرع اول أَقْوَ به کسر واو خوانده شده
بیت 12 المُعَنّیٰ اسم مفعول است ولی به شکل اسم فاعل (با حرف ای) خوانده شده
بیت 14 مصرع اول یَسْتَسْقَون به ضم ق خوانده شده
بیت 18 مصرع دوم الجیرانَ به فتح ج خوانده شده است.
بیت 24 مصرع دوم عِقْدَ به فتح عین خوانده شده است.
بیت 26 مصرع اول سُول به فتح ط خوانده شده است (طَول به معنی توانگری و فضیلت است) - مصرع دوم حانَ به صورت حانِ خوانده شده است فعل ماضی آخرش کسره ندارد
بیت 26 مصرع دوم حوالَیکم به کسر ل ( حوالِیکم) خوانده شده است.

همهٔ خوانش‌هاautorenew
اشکالات خوانش

خانم بازیان
بیت 1 مصرع اول تَرَحَّمْ فعل امر است اما به صورت مصدر (تَرَحُّمْ به ضم ح) خوانده شده است
بیت 2 مصرع دوم السَّهْرانَ به کسر ن خوانده شده است
بیت 4 مَصونٌ باید با تنوین خوانده شود اما به شکل مصونُ خوانده شده است
بیت 8 أَلَمْ تَنْظُرْ إِلی عَیْنی وَ دَمْعی؟ باید به صورت سؤالی خوانده شود چون همزه استفهام دارد.
بیت 10 مصرع دوم غیرُ چون صفت است مرفوع است اما منصوب خوانده شده (غیرَ)
بیت 14 مصرع دوم أَنِ نون به فتح خوانده شده است.
بیت 16 مصرع اول وَصْفٍ باید با تنوین خوانده شود چون مصرع فرد است در مصرع زوج به صورت وصفی خوانده می شود.
بیت 20 مصرع دوم ضَجِرْتُمْ به فتح ج خوانده شده است معنای ضَجَرَ با ضَجِرَ متفاوت است و در اینجا چون معنی دلخوری و خسته شدن و روی‌گردانی است باید با کسره باشد.
بیت 22 مصرع اول حُلْواً به شکل حُلّوا خوانده شده است که معنا را کامل متفاوت می کند (حلّوا فعل امر است)
بیت 26 مصرع دوم حوالَیکم به کسر ل ( حوالِیکم) خوانده شده است.

فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همین شعر » بیت ۲

أَلا یا ناعِسَ الطَّرْفَینِ سکری

سَلِ السَّهْرانَ عَنْ طولِ اللَّیالی

عبید زاکانی

حدیث زلف خود از چشم من پرس

«سل السهران عن طول اللیالی»

مشاهدهٔ ۱ نقل قول دیگر در همین شعر
ناصرخسرو

چنین زرد و نوان مانند نالی

نکرده‌ستم غم دلبر غزالی

نه آنم من که خنبانید یارد

مرا هجران بدری چون هلالی

نه مالیده است زیر پا چو خوسته

[...]

قطران تبریزی

الا تا بر زمین و بر حوالی

ز دیبا گسترد نیسان نهالی

مبادا گیتی از دو شاه خالی

ز شه بونصر و خسرو بوالمعالی

ز هر دو خصم پست و دوست عالی

[...]

انوری

مرا وقتی خوشست امروز و حالی

قدحها پر کنید و حجره خالی

که داند تا چه خواهد بود فردا

بزن رود و بیاور باده حالی

رهی دلسوزتر از روز هجران

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مجیرالدین بیلقانی

بنانک مستعد بالنوال

و شأنک غالب فی کل حال

تو آن شاهی که اقلیم خرد را

خجسته طالع و فرخنده فالی

و امرک لو خصصت به الثریا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه