گر صبر دل از تو هست و گر نیست
هم صبر که چارهٔ دگر نیست
ای خواجه به کوی دلسِتانان
زنهار مرو که ره به در نیست
دانند جهانیان که در عشق
اندیشهٔ عقل معتبر نیست
گویند «به جانبی دگر رو»
وز جانب او عزیزتر نیست
گرد همه بوستان بگشتیم
بر هیچ درخت از این ثمر نیست
من درخور تو چه تحفه آرم؟
جانست و بهای یک نظر نیست
دانی که خبر ز عشق دارد؟
آن کز همه عالَمش خبر نیست
سعدی چو امید وصل باقیست
اندیشهٔ جان و بیم سر نیست
پروانه ز عشق بر خطر بود
اکنون که بسوختش خطر نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از سعدی تجلی عشق و تواضع در برابر آن است. شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر صبر داشته باشیم یا نداشته باشیم، چارهای جز صبر در عشق نیست. او به معشوقهاش هشدار میدهد که به کوی عاشقان نرود چون راهی به در ندارد. همچنین بیان میکند که عقل در عشق هیچ اعتباری ندارد و عشق اهمیت و ارزش بالاتری دارد. سعدی تأکید میکند که در جستجوی عشق به نتیجهای نمیرسد و نمیتواند هدیهای در خور محبوبش بیاورد. او به این مطلب نیز اشاره میکند که کسی که واقف به عشق است، نیازی به خبر از عشق ندارد. نهایتاً، او نشان میدهد که در عشق، با وجود خطرات و دشواریها، امید به وصال همواره باقی است و ترسی از سختیهای عشق وجود ندارد.
اگر دلم بتواند دوری تو را تحمل کند یا نکند، چارهٔ دیگری ندارد و فقط باید در این راه شکیبایی پیش گیرد.
ای سرور، بر حذر باش از اینکه به سرمنزل معشوقان گام نهی، زیرا رهایی از آنجا ممکن نیست! [ خواجه: لقبی است برای وزیران، آقا و سرور / زنهار: شبه جمله است، امان، البته ( که در این معنی تاکید را می رساند.) / کنایه: دلستانان ( معشوقان دلربا و زیبا رو، ره به در نبودن ( راه فرار و گریز گاهی وجود نداشتن ).] - منبع: شرح غزلهای سعدی
تمام مردم دنیا می دانند که آنچه عقل برای رهایی از عشق می اندیشد، اعتباری ندارد. [ تضاد: عشق، عقل / استعارهٔ مکنیه ( تشخیص ): اندیشهٔ عقل.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
همه به من می گویند او را رها کن و به جانبی دیگر روی آور، اما باید دانست که عزیز تر از جهتی که به او منتهی می شود، جانب و جهتی یافت نمی شود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سراسر باغ و بوستان را زیر پای گذاشتم، اما هیچ درختی را ندیدم که چون تو برومند باشد. [ ثمر: میوه / تناسب: بوستان، درخت، ثمر /استعارهٔ مرکب: بیت با توجه به ابیات پیشین در معنای غیر حقیقی به کار رفته است ( دنیا را گشتم، بهتر از او یافت نمی شود ).] - منبع: شرح غزلهای سعدی
من چه ارمغانی می توانم به تو بدهم که شایستهٔ تو باشد؟ چرا که من تنها جانی دارم و جان هم بهایی ندارد تا برای یک بار نگریستن به تو نثار شود. [ در خور: لایق و سزاوار / تحفه: ارمغان و هدیه / بهای یک نظر: ارزش یک نگاه و دیدن.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
می دانی چه کسی از عشق آگاه است؟ کسی که تنها از دوست آگاهی دارد و جز او به چیزی نمی اندیشد و از هیچ چیز خبر ندارد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
ای سعدی، از آنجا که هنوز امید رسیدن به دوست در ما زایل نگشته است، بنا براین ترسی از جان باختن و سر در انداختن نداریم. [ اندیشه: ترس و بیم ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
پروانه در اثر عاشق بودن گرد سر شمع می گشت و در معرض خطر قرار داشت، اما اکنون که عشق او را سوزانید، دیگر هیچ خطری او را تهدید نمی کند. [ استعارهٔ مرکب: بیت با قرینهٔ ابیات دیگر غزل در معنای مجازی و به علاقهٔ شباهت به کار رفته است.( عاشق در خطر بود. اکنون که در راه عشق جان باخت، دیگر خطری برایش وجود ندارد.)] - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معشوقه از آن ظریفتر نیست
زان عشوهفروش و عشوهخر نیست
شهریست پر از شگرف لیکن
زو هیچ بتی شگرفتر نیست
مریمکدهها بسیست لیکن
[...]
از نیک و بد خودش خبر نیست
جز بر ره لیلیاش گذر نیست
دل خون شد و از توام خبر نیست
هر روز مرا دلی دگر نیست
گفتم که دلم به غمزه بردی
گفتا که مرا ازین خبر نیست
زر میخواهی که دل دهی باز
[...]
ما را ز تو یک نفس به سر نیست
الا در تو دری دگر نیست
از منزل تو گذر ندارم
گر هست برون شوی وگر نیست
از تو چه نشان دهد به وجهی
[...]
از گفته او ترا گذر نیست
وز شیوه عشق خوبتر نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.