گنجور

 
سعدی

اِی لُعبتِ خندان لبِ لَعلَت که مَزیده‌ست؟

وی باغ لطافت بِهِ رویت که گزیده‌ست؟

زیباتر از این صید همه عمر نکرده‌ست

شیرین‌تر از این خربزه هرگز نبریده‌ست

ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان

دانی که سِکندر به چه مِحنت طلبیده‌ست؟

آن خون کسی ریخته‌ای یا مِیِ سرخ است

یا توت سیاه است که بر جامه چکیده‌ست

با جمله برآمیزی و از ما بگریزی

جُرم از تو نباشد، گنه از بخت رمیده‌ست

نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد

تا هیچکس این باغ، نگویی که ندیده‌ست

بسیار توقف نکند میوهٔ بَر بار

چون عام بدانست که شیرین و رسیده‌ست

گُل نیز در آن هفته دهن باز نمی‌کرد

وامروز نسیم سحرش پرده دریده‌ست

در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی

کشتی رَود اکنون که تَتَر جِسر بریده‌ست

رفت آن که فُقاع از تو گشایند دگر بار

ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیده‌ست

سعدی در بستان هوای دگری زن

وین کِشته رها کن که در او گله چریده‌ست

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
غزل ۶۲ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۶۲ به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
منوچهری

گوید که شما دخترکان را چه رسیده‌ست؟

رخسار شما پردگیان را که بدیده‌ست؟

وز خانه شما پردگیان را که کشیده‌ست؟

وین پردهٔ ایزد به شما بر که دریده‌ست؟

عطار

بس کز جگرم خون دگرگونه چکیده است

تا دست به کام دل خویشم برسیده است

و امروز پشیمانی و درد است دلم را

در عمر خود از هرچه بگفته است و شنیده است

پایی که بسی پویه بی‌فایده کردی

[...]

امیرخسرو دهلوی

خرم دل آن کس که به رخسار تو دیده ست

یا زان لب شیرین سخن تلخ شنیده ست

زان زلف مسلسل که همه برشکند باد

از روی تو بنگر که در ان زیر چه دیده ست

بر قافله صبر مرا نیست ولایت

[...]

نشاط اصفهانی

صبح است و بهار است و گل و نقل و نبید است

ساقی قد و شاهد می و نی ناله کشیده‌ست

صبح از طرف مشرق و سرو از کنف جوی

وان سبزهٔ خط زان لب دلجوی دمیده‌ست

زاغ از قبل شاخ خزیده‌ست به کنجی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه